نوشته ها واشعاری از: نصیرمهرین، عتیق الله نایب خیل، هماطرزی، شجاع شفا، شاپور راشد، ساجده میلاد، مختار دریا، ویس سرور و غ.فاروق سروش
*
نصیرمهرین
به مناسبت روزجهانی زن
سخن گفتن از موضوعات ومسائلی که در پیوند با زن مطــرح اند، نیاز
انسان وتشخیص سطح ودرک انسانها از انسانیت را نیز فراز می آورد. درجامعه ی زخمین ورنجدیده ی ما که غبار اندوه
و نیازهای عاجل و مبرم بسیاری را در سیمایش دارد، طرح مسائل زن، حاکی از حضور
نیازهای بیشترین باشنده گان نفوس کشور است. با تأسف که به ابعاد نیازهای مادی
ومعنوی آنان توجه لازم نشد. از اینرو چه امروز و چه در همه روزهای سال، یاد از
ضرورت های انسانی که رنج هایش درکشورما نا شناخته مانده است، الزامی است. عدم
شناحت از رنج نا شناخته ی زن به دلیلی به درازا هم کشیده است که با سانسور دیرینه
ی مرد سالاری وفرهنگ او پیوند دارد. در نتیجه ابعاد چالش هایی که زن با آن مواجه
است، از نظر پنهان مانده است.
عادت نمودن به پذیرش رنج های او، به تداوم ستم
چند لایه انجامیده است. به این لحاظ بود که هنگام انتشار چندین نوشته واز جمله دو
جزوه ( اندکی از رنج های زن در افغانستان و عوامل سیاسی چند همسری در افغانستان )،
به آنها به عنوان کار بسیار مقدماتی نگریستم. ابراز آرزومندی دارم که قلمزنان، فعالان
مدافع حقوق زنان . . . بیشتر به نیازهای مختلف زن در افغانستان و طرح وتحلیل همیشه
گی آن توجه نمایند.
طرح برنامه های جدی، تقویه مؤسسات
مربوط به زنان از طریق افزایش هزینه های مالی، ایجاد زیرساخت هایی که ضامن تحول
مثبت در زندگی او باشد، همچنان جلوگیری از تبلیغات در واقع کینه توزانه فرهنگ زن
ستیز، از نیاز های عاجل در حوزه ی توجه به مسائل زن در جامعه ی ما اند.
یادواره ی امروز ( هشتم مارچ 2015) را با نشر یادداشتی به پایان می
برم:
" . . . همین که شنید بازهم دختر به دنیا آورده ام، با صدای بلند از
تصمیم خود برای گرفتن زن دیگرغالمغال بر پا کرد . . "*(بازنشری است از دهسال پیش)
*- از کوتاه نوشت هایی که
از مدتی به اینسو، با عنوان یادواره های یکشنبه دربرگۀ اینجانب انتشار می یابد.
*
عتیق الله نایب خیل
قناعت یا ظلم؟
ملاغیبتالله آخند،
رهبر طالبان، در دُرفشانیهای خطبۀ عید در قندهار با لحن بسیار فلسفی و حکیمانه یی
گفت که خدا در تقدیر همۀ فقرا نوشته است که فقیر باشند و نباید از وضعیت زندگی خود
شکایت کنند. به عبارت دیگر، فقرا باید به تقدیر الهی راضی باشند و به دنبال تغییر وضعیت
خود نباشند.
این سخنان درحالی بیان
میشد که در همان لحظه، عده یی بسیاری از زنان در کوچههای قندهار درحال گدایی بودند
تا پول یک لقمه نانی را برای روز عید کودکانشان به دست بیاورند.
غیبتالله آخند در ادامه
گفت که خداوند از ازل میدانسته که چه کسانی صبور هستند تا نعمت فقر را به آنها ارزانی
فرماید. اما دانسته نشد که آیا خداوند در ازل این را هم میدانسته که در قندهار برخی
زنان مجبور به گدایی میشوند یا نه؟ یا شاید خداوند هم فکر کرده باشد که این هم یک
نوع صبر است.
غیبتالله آخند که هم
رهبر طالبان است و هم مغز متفکر و دانشمند این گروه، در ادامه از پذیرش مسئولیت در
برابر این فقر همهگیر شانه خالی کرده و میگوید فقرا نباید دیگران را مسئول مشکلات
خود بدانند. اما چرا این "دیگران" که مسئول نیستند، همچنان در حال خوشگذرانی
باشند؟
به نظر میرسد که جناب
غیبتالله آخند خودش هم از این حرفها لذت میبرد. چون در واقع، نهتنها فقرا باید
مسئول باشند، بلکه حتی باید خودشان را بهعنوان متخصصین اقتصادی بشناسند. قناعت یعنی
حتی اگر شکم خالی باشد، باید خوشحال باشی که حداقل فقیر بودن خود را پذیرفتهای.
شاید سخنان غیبتالله آخند بر مبنای اعتقادات خودش
کاملاً منطقی باشد، اما در دنیای واقعی، زمانی که زنان در دروازههای مساجد به گدایی
نشستهاند و به دلیل تصمیمات غیبتالله آخند از کار بیکار شدهاند، شاید لازم باشد
که کسی از خداوند بپرسد: «آیا این قناعت است یا ظلم؟»
*
هما طرزی
انار
ترا چون اناری
در رگهایم پاشیدم
سرخ شدم
سرخ...
تو در شاخه های تنم
استواری
و نگاه هات
ترکیدن دانه های انار است
در من
که واژه عاشق بودن را
زمزمه میکند
و دوام دوست داشتنت
همان کاسه آغوشم است
که پر از دانه های
انار تو باشد
در آغوش شب یلدایی من...
نیویورک 13 فبروری 2025
*
اسد روستا
دلِ فگار
ز تلخ کامی نوروز و «نوبهار»*
نویسم
سیاهی در دل باغ رخنه کرده از
وحشت
روم به دامنِ صحرا و آبشار
نویسم
تبر به شاخ درختان کاج درگیر
است
به ریسمان عدو پایه های دار
نویسم
زمین ز خون تبسم هنوز رنگین
است
چه سان ز واژه ی سیب و گلِ
انار نویسم
شکست سنگ جفا فرق ناز فرخنده
به آیه آیه کتابِ پر از شرار
نویسم
بهار رخت سفر بست ازین دیار
حزین
چشم به راه نشینم ز انتظار
نویسم
من از بهشت خیالی و حور
بیزارم
به لوح سنگ مزارم به یادگار
نویسم
دگر ز لاله و گل در مزار یادی
نیست
نشسته اشک به دامن ز انتحار
نویسم
سرم به دار رود از ره ام نمی
گردم
شعار زندگی و زن به هر دیار
نویسم
اسد روستا
۱ول اپریل ۲۰۲۵
* آتش کده ی مقدس زردشت بلخ بامی
*
شاپور راشد
وقتی تو نیستی...
چه کنم وقتی تو نیستی، ای
وطن؟
وقتی تو نیستی،
کوچهها عطر آشنای خاکت را
ندارند،
نسیم، ترانههای کوهسارت را
از یاد میبرد،
و آسمان، بیستاره و غریب میشود.
وقتی تو نیستی،
صبحها بیرنگاند،
غروبها بیقرار،
و شبها در غربت سکوت،
دلتنگی را ورق میزنم.
چه کنم وقتی تو نیستی، ای
وطن؟
با خاطرهی کوچههای کودکیام
نفس بکشم،
با آواز باران بر بامهای گلیات
بگریم،
و با امید بازگشت، زنده بمانم…
ش.راشد
۳۱مارچ سال ۲۰۲۵
*
ش. شفا
گل یگانه ی من !
بهار آمد و از او نشانه هیچ
نبود !
گل یگانه ی من در میانه هیچ
نبود !
هوای دیدن رویش نمیرود از سر
اگرچی ذره امیدی درین میانه
هیچ نبود
نمی گریست ز غیرت دل شکسته ی
من
که از وفا و صفا در دلش نشانه
هیچ نبود
ز باغ خاطره ات لاله ی سیاه
چیدم
ببین که عشق تو هم رایگانه
هیچ نبود
بدست باد سپرد قول و عهد و
پیمانش
وداع تلخ خودش را بهانه هیچ
نبود !
قناریان همگی سرد و سنگواره
شدند !
به غیر ناله ی تلخ شبانه هیچ
نبود !
به باغ خاطر من بوم کور منزل
کرد
برای دیدن گلها بهانه هیچ
نبود
ش شفا
ساجده میلاد
ای نامه یی خونین
ای تصویر های مچاله شده
در جیب سرباز ها
وطن !
ای حس تلخ
با یاد کردنت
شاد نمیشوم
خنجری در قلبم فرو می رود
25-02-2025
*
مختار ردیا
پرسش و امید
نوبهار آمده، میهن لب خندان تو کو
ناله و چهچه ی بلبل خوشخوان تو کو
عمر ها شد که ندیدیم گل و سبزه به
باغ
رعد و برق، بارش وان شر شر باران
توکو
آشیان سوخته داند غم و درد دل من
جنگل سبز و همان لاله ی دامان تو
کو
های پروانه ی بیتاب چه حالی داری
بر رخ غنچه همان بوسه ی پنهان تو
کو
باغ و راغ اند چه دلتنگ و لب تشنه همه
قطره ی ابر صفا گستر و نیسان تو کو
خبرازمقدم ان قاصد نوروز نشد
شور و غوغا و همان چهچه ی مرغان تو
کو
شده بلقیس بهاران ز ملولی بیتاب
هد هد و نامه ی از سوی سلیمان تو
کو
خبر از باد سحر سوی چمنزار تو نیست
تازند شانه بر آن زلف پریشان تو کو
به امیدی که شود معجزه در فصل بهار
آن دعا ها و نیایش ز نیاکان تو کو
ای تو رامشگر هر بزم بهاری چه شدی؟
لحن خنیاگر و آن جمع سخندان تو کو
جیش نور آمده در عرصه وفریاد زند
آنکه بفروخت وطن خیل غلامان تو کو
آن چپاولگر و اندوخته ثروت امروز
گشته دور از وطن آن مجرم دوران تو
کو
ای که کردی تو رها عسکر خود در
سنگر
قدرت عسکری و آن تازه جوانان تو کو
همه جان داده به راه وطن ومردم خود
رهبر ِچاکر بیگانه ، رجز خوان تو
کو
همه این بی پدران کرده خراب و
رفتند،
وطنِ ما وتو را حافظ ودربان تو کو
شهر ما. و تو کنون بی در دروازه شده
آنکه نادیده کنون خانه ی ویران تو
کو
رسد آن روز که پیغام خوشی می رسدم
حیف دیر آمد و آن سلسله جنبان تو
کو
دل قوی دار تو دریاو سرا این غزلت
پیش از آن روز که گویند غزلخوان
توکو
مختار دریا 21 مارچ 2025 میسیساگا اونتاریو
*
ویس سرور
دو کوتاه نوشت
1
خبر انفجار موتر پوتین خان خیلی معمای بزرگ است.
گفته شده که حتی پشه هم نزدیک پوتین شده نمیتواند. اما چی شد؟
در خبر دگر، سران اتحادیه اروپا به مردم پیشنهاد نمودند که مواد خوراکی عاجل
را برای ۷۲ ساعت زندگی ذخیره نمایند.
چرا؟
همچنان، گرفتن، گرفتن و رد مرز نمودن های مهاجرین و غیر مهاجرین از امریکا
مستانه جریان دارد. این کار گویا به همکاری مستقیم استخبارات اسرائیل انجام میشود.
تیم جدید قدرت در امریکا، حتی پابند حکم محکمه های امریکا هم نیستند.
جهان کچری قروت!
اما در افغانستان درب مکاتب بسته زنان در بدبختی و غربت. طالب با چوب اسلامی
فعال!
2
فرمان از قصر
سفید توسط اقای خلیل زاد ( خیل زاد) به گروه رسید.
هرچه در دیوار
سفارت ، مانند بیرق تالبی، کلمه، اللَّهُ و اکبر و غیره در اطراف سفارت امریکا
نوشته شده، باید تا ۲۴ ساعت پاک شود.
طالبان که حتی
در دو ماه یکبار حمام هم نمیکنند، به تمیز کاری آغاز کردند.
حال فکر کتید
که چگونه این تالبان نوکر با کفار جهاد کردند، انتحاری کردند، آدم کشتند، و امروز
بر مردم ما اسلام ناب را پیاده میکنند
فقط یاد اوری
بود
غ.فاروق سروش
همسایگان نیک؟!
(طنز)
راستی
انسان چقدر خوشبخت می باشد، زمانی که همسایگان نیک داشته باشد. چقدر
احساس خوشی میکند وچقدر از زندگی لذت می برد. خداوند چه همسایگان نیکی برای ما
ارزانی فرموده است.اگر از خصلت های خوب همسایگان نیک خویش تعریف وتمجید نموده و آن
را به رشته تحریر درآوریم ، چند جلد کتاب را احتوا می نماید.همسایگان نیک ما
دروازه های کشور شان را کاملاَ ًبه روی ما باز گذاشته اند وروزانه هزاران هموطن با
احساس ما عازم آن جا می شوندودر آغوش آن ها پنا ه برده وتربیت ملکی ونظامی می
شوند..همسایگان ما پروژه های خیلی وسیع وعام المنفعه به خاطر عمران کشور ما به شکل
اساسی ومدرن در نظر دارند .وفعلاً قسمت های اول این پروژه هارا که خرابی وبربادی
وطن ماست ،در دست اجرا دارند وموفقانه آن را انجام میدهند ،تا بعداً به شکل اساسی
وپخته آن را اعمار نمایند، آن ها در این را از هیچ گونه سعی وتلاش دریغ نمی ورزند،
نه تنها متخصصین خویش را غرض سروی ،تخریب وهموار کاری به کشور ما اعزام می نمایند،
بلکه یک تعداد هموطنان مارا نیز تحت تربیت ملکی ونظامی ،نظری وعملی قرار داده وبعد
از کسب تخصص دوباره به وطن ما اعزام می نمایند. پروژه های همسایگان نیک ما به خاطر
دوستی وحسن همجواری خیلی عمیق طولانی ودراز مدت است. آن ها از متخصصین وتکنیشین ها
گرفته تا انواع واقسام سلاح های ثقیله وخفیفه کشتار جمعی را به کشور ما ارسال
وصادر می کنند تا خدا ناخواسته اگر به مصیبتی گرفتار شدیم، از آن استفاده نموده و یکی
علیه دیگری آن را استعما ل نمائیم
. باری یکی
از متخصصینی که در همسایگی ما قرار داشت، حین تربیت نظامی یک تعداد از هموطنان ما
چنین گفته بود: باید مین گذاری وخراب کاری را درست بیاموزید، تا تمام پل ها، پلچک
ها،مکاتب وساختمان های بزرگ وکوچک کشور تان را انفجا رداد ه وبه خاک یکسان بسازید.شخصی
از اوپرسیده بود، که وقتی کشور خود را ویران نما ئیم ، پس چه وقت وچه کسی دوباره آن
را آباد می سازد .درجوابش چنین گفته بود: نخست باید همه ساختمان ها ، پل هاوپلچک
ها ی کشور تان ویران ساخته شود،وقتی تمام آنها تخریب شد واز بین رفت ومانند بیابان
هموار شد .بعداًدر جایش پل وپلچک های کانکریتی وساختمان ها ی مجلل وقشنگ به طور
اساسی ومدرن آباد می شود. واه واه !؟چه دوستان نازنینی که درحق همسایگان شان چه
پلان های عام المنفعه ومثمری طرح ریزی نموده وبه منصه عمل قرار میدهند. ببینید
برادر غم برادر را ندارد، برادر خانه برادر را آباد نمیکند، ولی همسایگان نیک ما چقدر
مهربان و دلسوز هستند که کشور وساختمان های مارا تخریب میسازند، درختان مارا قطع
می نمایند ،پل هاوپلچک های مارا به خاک یک سان می سازند تا وطن ما به طور اساسی
اعمار شود. شب که می شود تمام مردم دروازه های خانه های شان
را می بندند، تا مبادا کدام دزد ورهزنی بیاید، واموال شان را تاراج نماید ، اما
همسایگان نیک ما شبها وروز ها دروازه های شان را به روی هموطنان دلسوز ماباز
گذاشته اند تا اشخاص که جنگ وبرادر کشی رابه راه انداخته اند وخانه های هموطنان
خویش را ویران می سازند، به آغوش خویش پناه داده وازآنها حمایت نمایند .هم چنان
تمام اموال نو ، کهنه وفرسوده کشور مارا از قبیل وسایل جنگی، یخچال ،تلویزیون آهن
باب ، موتر سایکل، ماشین آلات فابریکات وغیره اجناس نو و کهنه که به درد کشور ما
نمی خورد وزیبائی شهر های مارا خراب ساخته است، به کشور خویش انتقال دهند.فکر کنید
چه همسایگان نیکی، ازآن گذشته چه کسی حاضر می شود، استخوان های بیکاره وکهنه
وفرسوده همسایگان شان را به خانه خویش جادهند ،مگر همسایگان ما حتی استخوان های
مردگان مارا از قبر بیرون کرده وبه وطن خویش انتقال می دهند. یکی از
همسایگان دلسوز ما به کسانی که استخوانها را منتقل می ساختند چنین گفته بود:
برادر!
ما حاضر هستم به خاطر رعایت همسایگی وکمک به شما حتی خاک شما را هم خریداری
نماِئیم.شما خاک تان را در بوجی ها پرکرده به کشور ما انتقال دهید، ما حاضر هستیم
به خاطر حسن همجواری، همسایگی وکمک به شما آن را خریداری نما ئیم . ببینید چه
دلسوزی بزرگ وبی نظیری که جهان تا هنوز چنین همسایگا ن نیکی به خود ندیده است. همسایگان
که به خاک ما چشم دوخته اند وحاضر هستند، در مقابل پول، حتی خاک ما را نیز خریداری
نمایند.
*
نظرات
ارسال یک نظر