به مناسبت هشتم مارچ. روز جهانی زن. اشعار ومضامینی از: نصیرمهرین، نبیله فانی، بهار سعید، عزیز اسوده، نعمت حسینی، عزیزه مهر اختر، عتیق الله نایب خیل، احسان سلام، اسد روستا، ش. راشد، مختار دریا و غلام فاروق سروش

 در هشتم مارچ، به یادمی آوریم:

-         روزگار پرمشقت و اندهبار ملیون ها زن هم میهن خود را که با دشوارترین فشار ها، در زیر چکمه های استبداد و ظلم گروه طالبان رنج می برند.

-         ملیون ها دختر آرزومند فراگیری دانش  را که با بیدادگری جاهلانه طالبان از درس محروم شده اند.

-         زنان ودخترانی را که از دسترسی به بنیادی ترین نیازهای انسانی محروم شده وبا بیکاری، خانه نشینی تحمیلی روزهای شب گونه را سپری می کنند.

-         ده ها هزار زنان بیوه و رنجدیده یی را که میخواهند کار کنند تا لقمه نانی برای کودکان فراهم شود، اما با اشک و رنج های کم مانند مرگ تدریحی را می بینند.

-         دختران وزنان جسور، اما افتاده در زندان ها وشکنجه گاه های وحشت آمیز  طالبان را

-         دختران وزنانی را که سر در کف نهاده و در برابرگروه مزدور و آغشته با تبعیض جنسیتی طالبان ایستاده اند.

- رنجهای طاقت سوزی را که زنان، کودکان ومردان فلسطینی از سوی جنایتکاران اسرائیلی می بینند.

 

                                                                          *

نبیله فانی

1

روز زن و زن‌ستیزان 

                            


روز زن تنها یک مناسبت برای تبریک و تجلیل نیست، بلکه فرصتی است برای تأمل برای آنکه ببینیم در کجای مسیر ایستاده‌ایم و چه چیزهایی هنوز تغییر نکرده‌اند.

این روز را باید به زن‌ستیزان نیز تبریک گفت به آنان که در هر جایگاه و به هر شکلی، راه را بر زنان سد می‌کنند، فرصت‌ها را می‌گیرند و صداها را خاموش می‌سازند. به آنان که زن‌ستیزی را نه‌تنها در گفتار و کردار خود حفظ کرده‌اند، بلکه آن را به نسل‌های بعد نیز منتقل می‌کنند.

اما زن‌ستیزی، نه یک سرنوشت محتوم است و نه یک حقیقت تغییرناپذیر. هر گامی که زنان برای حقوق خود برمی‌دارند، هر باری که سکوت را می‌شکنند، و هر باری که شجاعانه در برابر موانع می‌ایستند، نشان می‌دهد که این مسیر یک‌طرفه نیست.

روز زن، روزی برای بازاندیشی است؛ برای آنان که همچنان در سایه‌های کهنه مانده‌اند و برای آنان که به سوی روشنایی قدم برمی‌دارند. جهان در حال تغییر است، و آینده، جایی برای زن‌ستیزی نخواهد داشت.

2

 

وقتی باران دو روایت دارد

باران می‌بارد...

برای یکی، نوای آرامش است. از پشت پنجره‌ای روشن، درحالی‌که بخار قهوه بر شیشه نقش می‌بندد، به قطره‌هایی که سبزه‌های حویلی را نوازش می‌کنند، خیره می‌شود. صدای باران برای او موسیقی دلنوازی است که به لحظه‌هایش عمق می‌بخشد.

اما برای دیگری، باران حکایت رنج است. در خانه‌ای کاهگلی، با سقفی چکه‌کنان، میان تشت‌ها و ظروفی که با شتاب این نعمت ناخواسته را مهار می‌کنند. باران برای او نه ترنم آرامش، که ضربه‌ای بی‌امان بر سقف بی‌پناهی است.

و شاید این، همان روایت‌های متفاوتی باشد که تقدیر برای هرکس از یک آسمان می‌نویسد

سپاس که میخوانید

         *

3

شکسته بال

هزار آرزوی مرده بار دوش دل است

به حیرتم که فغان و تپیدنش باقیست

شکسته بال و پری مانده‌ام میان قفس

عجب که در دل شب‌ها پریدنش باقیست

به هر دری زدم و پاسخی نداد زمان

هنوز حسرت دیروز، دیدنش باقیست

نه همدمی، نه صدایی که بشنود دردم

دریغ، درد دلم را شنیدنش باقیست

به موج حادثه افتاده کشتی عمرم

ولی امید به ساحل رسیدنش باقیست

ولی فانی! هنوزم چشم بر راه امید

که شاید این شب غم، رمیدنش باقیست

            *

4

هشتم مارچ؛ فریادی در سکوت برای زنان افغانستان

هشتم مارچ برای بسیاری از زنان در سراسر جهان روزی برای جشن و افتخار است، اما برای زنان در بند کشیده‌ی افغانستان، این روز بیشتر یادآور درد، خاموشی تحمیل‌شده و هویتی از دست‌رفته است.

زن افغان حتی در زمان‌هایی که ظاهراً آزادی داشت، حضوری محدود و نمادین داشت. امروز اما، نه در سرزمین خود هویت دارد و نه در غربت صدایش شنیده می‌شود. در سایه‌ی فراموشی و سرکوب، هزاران زن که روزی آرزوهای بزرگ در سر داشتند، اکنون حتی از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم‌اند.

اما صدای زن خاموش‌شدنی نیست. حتی اگر زبانش بسته شود، نگاهش سخن می‌گوید، اشکش شهادت می‌دهد و امیدش راهی به آینده باز می‌کند. روزی خواهد رسید که این صداها، هرچند امروز در سکوت فریاد می‌کشند، آن‌چنان طنین‌انداز شوند که دیوارهای ستم را فرو ریزند.

هشتم مارچ را به همه‌ی زنان افغانستان، چه در زنجیر و چه در تبعید، با امید به روزی روشن‌تر گرامی می‌دارم.

برای مراجعه به برگۀ بانونبیله فانی:

Nabila Faani

 

                                                                *

بهار سعید

                                         


زن

اگر میشد که دود سوختن را گریه میکردم

سیاهی سرگذشت تلخ زن را گریه میکردم

نفیر درد مردن زیر مشت و موزه ی شوهر

گلوی «نادیای انجمن» را گریه میکردم

بخون «رابعه»گاه بریدن های رگهایش

نشسته هر غزل بلخ و سخن را گریه میکردم

زبس زنجیر ننگ و نام شد در پای زن بودن

«فروغ»رسته از بند و رسن را گریه میکردم

به شام خفه گشتن «قرعت العین» و تپیدن را

تقلا میچکیدم جان و تن را گریه میکردم

زنان سنگسار و نیم سوز و میخ در سر را

نمای منظر زن زیستن را گریه میکردم

حکایت های در خود کشته ی زن های خاکم را

بعالم برده چشمان وطن را گریه میکردم

پس حکم ملائی بود گر دروازه ی جنت

بمسجد هر سحر تکفیر «من» را گریه میکردم

                  *

عزیزه مهر اختر  

                                                      

                               هشتم مارچ  روز بین المللی زن

 

                 

 سالهاست روز هشتم مارچ بنام روز بین المللی زن مسما شده و درهرگوشه وکنار و به خصوص در کشور های اروپایی، محافل ونشست هایی به این مناسبت دایر می گردد.  سخن رانی هایی هم در باره مقام وارزش زن در جامعه  صورت می گیرد. اما، باید با تأسف یاد آور شد که  در کشور ما یعنی افغانستان  به هیچ صورت ارزش های به رسمیت شناخته شدۀ جهانی تطبیق نشده است .

درست است که زن به حیث گردانندۀ  خانواده از نظر جسمی حضور داشته ولی آن چه  همیشه به یاد فراموشی سپرده می شود، ارزش و ارج نهادن به مقام  والای انسانی زن است. تحقیر، توهین  به زن  در افغانستان کار چند ساله نبوده ونیست، بلکه سابقه طولانی  دارد. اگر نگاهی به فعالیت های زن در افغانستان بیاندازیم  از آریانای قدیم  گرفته تا خراسان وافغانستان امروزی با وجود جبر زمان و حاکمیت سیستم پدرسالاری، در چرخ های زندگی  و فعالیت های  روزمره از زراعت گرفته تا صنایع دستی ،  از تعلیم وتربیه گرفته تا ساحات تخنیکی ،  از امور منزل گرفته تا رشتۀ طبابت و هنرهای زیبا ، زنان همدوش  با مردان فعالانه سهم داشته وموفقانه از وظایف ومسئولیت های شان بدر آمده اند.



مگر بازهم دیده شده که حقوق زنان به نوعی از انواع پامال گردیده حتی حق خود ارادیت شان در خانواده ها نیز سلب شده است. بطور مثال دختران جوان حق انتخاب همسر خود را نداشتند. در اطراف واکناف افغانستان خرید وفروش دختران  صورت می گرفت .  وبرای دختران  اجازۀ تحصیل داده نمی شد دختران وخانم ها حق کار کردن در خارج از منزل را نداشتند و صرف در بعضی شهر ها آهسته آهسته شرایط برای زنان مساعد گردید و تعداد محدودی می توانستند در امور خارج از منزل  نیز فعالیت های داشته باشند، که با کودتای ننگین هفت ثور و به قدرت رسیدن  رژیم  دست نشانده شوروی سابق  جلب و جذب  دختران به سازمانهای حزبی  و خاد به شکل منفی آن صورت گرفت . درمکاتب دختران سازمانی بدون  لیاقت باید ارتقا نموده  و در دفاتر خانم های سازمانی بدون سابقه کار ولیاقت به چوکی های بلند موظف شده واز بورس های خارج نیز مستفید می گردیدند.

باسقوط رژیم دست نشاندۀ شوروی سابق و با روی کار آمدن  شورای قیادی یا تنظیم های  جهادی سابق،  بازهم زنان افغانستان از کار در خارج از منزل محروم شده و بعضی توسط تفنگداران مسلمان نما مورد آزار واذیت قرار گرفتند .

با ظهورگروه زن ستیز طالبی تحت رهبری مستقیم  دستگاه جاسوسی « آ .اس. آی» پاکستان  بالای نهضت نسوان خط بطلان گرفته شدو تمام مکاتب دختران  مسدود گردید. حتی زن  اجازه بیرون برآمدن از منزل را نیز نداشت  در حالیکه زنان پاکستانی  آزادانه به گشت و گذار پرداخته  به کار در رادیو وتلویزیون  وحتی بازی در فلم واجرای کنسرت  می پرداختند.


                                                            

از کودتای هفت ثور به که کمک مستقیم اتحادشوروی سابق  درافغانستان صورت گرفت تا کنون  گفته می توانیم  که چه تعداد از زنان افغان به شهادت رسیده اند؟  چه تعداد از زنان  پاک افغان نظر به مجبوریت های که زادۀ  قدرت طلبان خود خواه و نوکرانی اجنبی بودند، دست به گدایی و حتی خود فروشی زده اند؟ چه تعداد از زنان وکودکان در اثر حملات انتحاری مسلمان نما ها جام شهادت نوشیده اند.  تعدادی از خانم ها واطفال  اختطاف شده واعضای بدن شان توسط دوکتوران پاکستانی کشیده شده است؟  زنان ودختران  افغان درکشور های اروپایی   دور از اقارب شان بی سرنوشت  مانده  اند؛ و بالاخره چه تعداد از خانم های افغان به بهانه های مختلف در افغانستان وحتی  درکشور های اروپایی وامریکا توسط شوهران شان  مورد لت وکوب قرار گرفته  گوش وبینی شان بریده شده ویا به کام آتش فروبرده شده اند وحتی به قتل رسیده اند. تعداد ی از اطفال معصوم  فدای هوسرانی ها پدران  شده دور از فامیل  در کنج « هایم ها  » پرورش گاه های اطفال بی سرپرست  حیات به سر می برند.

مسوولیت این همه سختی ها و بدبختی ها بدوش کیست؟

مقصرین این همه ظلم، باند منفور خلق و پرچم، تنظیم های جهادی سابق یا دکانداران  دین، گروه طالبان یا نوکران اجنبی  پاکستانی استند که درگفتارشان دم از اسلام زده و در کردار علیه آن عمل می کنند.

ولی خوشبختی در اینجا هم است که با گذشت هر روز شعور زنان بالا می رود. سکوت ها را می شکنند . به تعد اد انسان های که با خرد وعقل ویا مدنی فکر می کنند، اضافه می شود. در این روز  وبه مناسبت 8 مارچ آرزو می کنم که زنجیر های قبلی اسارت آور بیشتر بشکنند. خاموشی وسکوت تعداد دیگر نیز بشکند.

زنان حق طلب افغانستان، بیایید بدانیم که چی باعث این همه بد بختی زنان در افغانستان و در جامعه یی شده است که باید احترام به زن را بیشتر رعایت کند. بالاخر بیایید  آواز ملیون ها خواهر خود را که تحت اسارت، زجرو شکنجه  قرار دارند بلند وبلند تر سازیم و نگذاریم که دروازه های علم و دانش بار دیگر بسته شده و خانم ها نتوانند در جامعه فعالیت های عملی داشته باشند  به امید آن  روز . 

                                                       *

اسد روستا
به پیش واز هشتم مارچ روز جهانی زن !

دشت جنون


بیاد دشت جنون ناله عاشقانه بکن

طلوع صبح غزل را پر از ترانه بکن

خموشی تو دلیل سقوط سرشکنی ست

به پا بخیز و تفنگِ پدر به شانه بکن

هنوز قصه چهل دختران به خاطره هاست

نماد بیرق بیگانه را فسانه بکن

به اقتدار و دلیری به رسم آزادی

شکوه دفتر تاریخ، جاودانه بکن

بساز پرچمی از چادرت به عزم نبرد

گلوی دشمن دیرنه را، نشانه بکن

کنون که شهر سیاهپوش دیده پرخون است

فضای غمزده را پر دف و چغانه بکن

عقاب وار به پرواز آی و مستی کن

به شاخسار درخت بلند لانه بکن

مباد آتش دژخیم ریشه ات سوزد

نهال باغ و چمن را پر از جوانه بکن

اسد روستا

هدیه به خواهران مبارز سر زمینم که با عظم متین در برابر سپاه جهل وسیایی مبارزه میکنند.

 

                                                  *                                  

نعمت حسینی

زن را ستایش باید نمود

که:

آفرینشگر است.


هرگاه از پس دریچهء زمانه ، به آن سوی دیوار سده ها نظر افگنیم، نیکو درمیابیم ، که در آن سوی دیوار سده ها ، نخلستان ادبیات مان ، نخلستانی بوده پُر نخل، با نخل های قامت افراشته و پر ثمر. در جمع آن نخل های گَشن بیخ و پر بار و پر ثمر، نخل های بانوانی نیز جوانه زدند و سر برآورند. بسیار از آن ها ، پیش از آن که قامت افرازند، تبر تعصب و طوفان ویرانگر مرد سالاری ، قامت شان را شکست و مجال شاخ و برگ کشیدن و به بر رسیدن را از ایشان ربود، از جمع تنها رابعه بود ، که زود از پا نیفتید و تا ریختن آخرین قطره های خونش،سرود . وجاودانه و ماندگار سرود.

پس از آن، دیگر بانویی ، حال و مجال نیافت تا در سر زمین و نخلستان ادبیات ما جوانه زندو قامت افرازد.

بانوان سخنور و آفرینشگر، در حصار بلند و فقس زرین مرد سالاری گیرماندند و شوربختانه توان رهیدن از حصار و حرمسراها از ایشان گرقته شد و چنین حالت تلخ سده ها دوام کرد.

واما چون انسان را می توان پای دار برد و به دارش زد، خودش را و آزادی اش را و لحضه های شرین زنده گی اش را می توان صلب نمود، ولی هرگز و هیچگاه ، نمی توان اندیشیدن را از او گرفت و اندیشهء سیال او را مصلوب نمود.همین بود که بار دیگر ، صدای بانوان از پس دیوار حرمسراها و حصارها بلند و قفس های طلایی بلند گردید.

و بازهم مشعل ها و چراغ ها بر رواق تاریک آن حصار ها و حرمسراها و قفس ها تابیدن گرفت . شماری از مشعل ها را و چراغ ها را ، تند باد نیستی به زودی خاموش گردانید و شماری حال تابیدن و پرتوافگندن را جاودانه یافتند، که از آن شمار می توان از مخفی بدخشی و محجوبه هروی نامبرد.

واما، اگر گذشته ها بگذریم به زمانه و روزگار پردرد خود را بنگریم ، با آن که بانوان را مجال کمتر بوده ،بازهم در می یابیم که بانوان فرهیحته و گرامی افغان در عرصه ادبیات گام برداشتند وبا آفرینش آثار بیش بهای شان ،برای ادبیات امروز ما خدمت درخور ارزشی را انجام دادند و هنوز هم می دهند .

                                                                    پایان

                                                                      *

                                                       


    

برای مسافرت آماده شده بودم و خودم را به ایستگاه بس‌ها رساندم. بعد از خریدن تکت، سوار بسی شدم تا به منزل مقصود برسم. بس، یک وسیلۀ قدیمی و رنگ‌شده بود که حتی آدم نادانی هم می‌فهمید تازه رنگ و روغن شده تا نوتر به نظر برسد.

مسافرین، یکی پس از دیگری سوار شدند و تمام صندلی‌های خالی را پر کردند. لحظاتی بعد، بس به راه افتاد و وارد جادۀ عمومی شد. راننده که چهرۀ مغرور و مطمئن به خود گرفته بود، انگار که تازه به هیجان آمده باشد، سخنرانی را آغاز کرد و با صدای بلند گفت:

ــ شانس آوردید که سوار این بس شده‌اید! اگر سوار بس دیگری می‌شدید، بدبخت می‌شدید. ان‌شاءالله گل‌واری به مقصدتان می‌رسید. دیگر راننده‌ها فقط لاف می‌زنند، اما هیچ‌کس به اندازۀ من تجربه ندارد!

این جملات برایم آشنا بود. احساس می‌کردم قبلاً هم چنین حرف‌هایی را شنیده‌ام، اما هنوز درست به یاد نمی‌آوردم کجا. درهمین فکر بودم که ناگهان متوجه شدم راننده برخلاف جهت جاده حرکت می‌کند! وقتی موترهای دیگر اعتراض می‌کردند، با پرخاش سرشان داد می‌زد:

ــ شما نمی‌فهمید! این شما هستید که خلاف جاده می‌روید، نه من!

مسافران کم‌کم نگران شدند. عده‌ یی وحشت‌زده به اطراف نگاه می‌کردند و برخی دیگر فقط با تعجب به راننده گوش می‌دادند. در همین لحظه، پولیس راه به او هشدار داد که توقف نماید، اما او به جای کم‌کردن سرعت، بیشتر گاز داد و با غرور گفت:

ــ پولیس غلط کرده که به من هشدار داده! شما تشویش نداشته باشید، هیچ گپی نیست!

بازهم این جمله برایم آشنا بود، اما نخواستم ذهنم را درگیر کنم که کجا شنیده‌ام.

سرعت موتر لحظه‌به‌لحظه بیشتر می‌شد و چند بار تا مرز تصادف پیش رفتیم. بالاخره یکی از مسافران جرئت کرد و اعتراض نمود، اما راننده با عصبانیت گفت:

ــ شما نمی‌فهمید! من هیچ اشتباهی نکرده‌ام، بگذارید کارم را بکنم!

و درست همان لحظه، به ذهنم رسید که این جملات را دقیقاً بارها و بارها از زبان رهبران سیاسی‌مان شنیده بودم و وضعیت کشور ما دقیقاً مثل همین بس است؛ در مسیرهای خطرناک درحال حرکت، با راننده‌یی که یا از اشتباهاتش آگاه نیست یا آن‌ها را انکار می‌کند. او سعی دارد مسافران را خونسرد نگه دارد و حتی لحظه‌یی به روی خودش نیاورد که شاید مسیر را اشتباه می‌رود. مسافرانی که چاره‌یی جز سکوت ندارند، پلیسی که هشدار می‌دهد اما کسی آن را جدی نمی‌گیرد، و مسیری که انتهایش معلوم نیست.

اما این سفر یک درس بزرگ هم برایم داشت: اگر راننده اشتباه برود، همهٔ سرنشینان را هم به ناکجاآباد خواهد برد.

                                             *

احسان سلام  


از«کج‌الدین‌خان»پرسیدم:

ـ فردا«هشت مارچ»است؛ چه برنامه‌داری؟

به سویم پُخ‌زد و گفت:

ـ بسیار آدم خیله و گمراه هستی. حالی ما«هَلُک»از کجا کنیم که فردا

او را«هشت‌تا ماچ»کنیم!

 

تبصره ی منظوم پولادیان

«هشت مارچ» چون «هشت مرچ»ست در درون خان کج

آن که دارد دین کج، آیین کج ایمان کچ

او چو جن باشد زن بیچاره بسم‌الله او

تاکه بسم‌الله بگوید می‌براید جان کج

                                      *                                         

عزیر آسوده



زن و هاون قرن

شکوه مهر ترا آفتاب خواهد گفت !

اگر نگفت،نگوید،کتاب خواهد گفت !

فسانه ها همه از جور و جبر خواهد خواند

پرند موی تو حرف از حجاب خواهد گفت !

تو در جزیره پُرچال و چاله محصوری

ز چار سوی، جوابت سراب خواهد گفت !

شدی زبس تولگد مال و پرپر و پژمان

غم تو صخره و سنگ، بی نقاب خواهد گفت !

چنان تو کوفته گشتی میان هاون قرن

که قصه توبه هرجوی، آب خواهد گفت !

چگونه گشتی هلا ! بار ها به پنبه هلاک

شکایتت همه سنگ و تناب خواهد گفت !

به پرنیان کف دست تو پرنده خزد

ترا زهیبت این اضطراب خواهد گفت !

ستاره ها همه از سوگ و درد می مویند

دعای درد ترا مستجاب خواهد گفت !

مباش بد دل و دلخسته زین کهن تقویم

که از سوانح عمرت حساب خواهد گفت !

                             *

نصیرمهرین

به مناسبت هشتم مارچ 
در حاشیۀ       
"
چادری نپوش، چادری بپوش، چادری نپوش"                   
       



با یاد لیلا صراحت روشنی و فریادهای داد خواهانه اش
 
’’چادری نپوش، چادری بپوش، چادری نپوش" عنوان نبشتۀ کوتاه اما گویایی است که با طنین رسأ نسل مذکر بد خوی و بد کردار را مخاطب قرار داده، حدود صلاحیت خود تعیین کرده و نا به جایش را در مورد زندگی زن محکوم می کند. این مضمون کوتاه از قلم شاعر گرامی لیلا صراحت روشنی تراویده و در شمارۀ ششم و ھفتم فصلنامۀ ’’حوا در تبعید‘‘ از انجمن زنان افغان ’’رابعۀ بلخی‘‘ منتشر شده است. اگر از کمبود ضرورت بحث بیشتر در بارۀ انگیزۀ حکومت افغانستان در دھۀ سی خورشیدی از رفع حجاب، به این دلیل بگذریم که منظور اصلی نویسنده چنان بحثی نبوده است، ’’چادری نپوش، چادری بپوش ...‘‘ فشردۀ گپ ھای زنان را که تا حال در کسوت شعر و سایر گونه ھای ادبی و ھنری گفته شده آورده است.
نبشته در کمال وضوح و صراحت لھجه یی که سزاوار آزاده گان بی هراس از تھدید و ھر ملحوظی دست و پا گیر دیگر است، از ژرفنای دل حق خواهانه بیرون آمده است. نبشته گرچه کوتاه است اما گویی بانو لیلا صراحت آگاھانه سخنش را در کمال فشرده گی بیان داشته است زیرا بر گزیدن این عنوان رسا و جامع برای ابراز درد ھای تراکم کرده زنان، توانسته است تصویری از آگاھی زن و توانمندی او را ارائۀ کرده و منظور زنان آگاه را حالی بسازد که مرد چه کاره است که ھر تصمیمی را بگیرد که زن این کار را بکند و فلان کار را نه!    
نویسنده خواستگاه ذھنیت و عملکرد تبعیض آمیز در برابر زنان را به درستی در عقب مانده گی، جھل و نا آگاھی می داند و مقصر این اوصاف نکوھیده حکومتھای را می شناسد که آگاھانه دست به این عمل زده اند. وی می نویسد:
’’حکومت ھا مردم را عمداً در جھل و نا آگاھی نگھداشته اند، کوشیده اند که انسان ھای جامعه را گوسفند وار به چرا گاه ھای نیمه سوخته و نیمه خشکیده مصروف بدارند، زیرا ھمواره ھراس شان این بوده است که آگاھی مردم مبادا برای شان درد سر به وجود آورد و خواب خوش شان را پریشان سازد.‘‘   
و باز در قلمرو جامعه شناختی خواستگاه و ویژه گی اش در افغانستان با بر شمردن عناصر عقب مانده گی، رسم و رواج ھای قومی، قبیله یی خلط شده با مذھب، زمینه ھای استفاده سیاسی از عقاید مردم از طرف جریان ھای سیاسی استفاده جو، به توضیح نیرنگی می پردازد که روبند و چادری برای زن عنوان شده است.   
’’چادری نپوش...‘‘ با این عنوان جامع، نماد کلی خواسته ھای زن را ارائه می کند. خواست رفع چادری، نماد اعتراضی نیست که فقط برای رفع حجاب در نظر باشد. در پشت آن انبوھی از خواسته ھای انسانی مطرح است. نوینسده وقتی از نداشتن صلاحیت مرد برای تعیین چارچوب زنده گی زنان گپ میزند، عرصه ھای گسترده و ابعاد کلی زندگی را در نظر دارد، از ین رو اعتراضش بر این جوانب نیز است که مرد حق داشته است تا تعیین کند که زن د رخارج از منزل کار کند و یا نه، بوت سفید بپوشد و یا سیاه، مکتب برود و یا نه، و حتی این شعر را بسراید و آن شعر را نه.     
ھنگامی که نماد اعتراضی نبشته را زیر نام ’’چادری نپوش، چادری بپوش ... ‘‘ می خوانیم، عرصۀ اعتراض در مورد بالایی محدود نمی ماند. می بینیم که استبداد و خودرأیی فکری و سیاسی وقتی از جھل و تعصب و بالتبع پس ماندگی تغذیه میکند، انسان را در کلیتش متأثر می سازد. به عبارۀ دیگر وارد قلمرو ایجاد تکلیف برای مردان نیز است. از سرچشمۀ ھمان خواسته است که تعیین می کند مردان ریش بگذارند و یا نگذارند، دریشی بپوشند و یا نپوشند، کلاه به سر نکنند و لنگوته به سر کنند، پطلون نپوشند، تنبان بپوشند.
در این پسین سالیان، خوشبختانه شاھد انتشار روبه تزاید گونه ھای متنوعی ادبی و ھنری ھستیم که یا خواسته ھای زن را با احساس راستین بازتاب داده اند و یا آفرینشگران آن ھا بانوان ھم میھن ما ھستند. چشم واقع بین حین بررسی ادبیات چند دھه پسین با خواندن ’’سطل ھای ارزن‘‘ از بانو سپوژمی زریاب برجسته ترین سند افتخار آمیز جسارت زنی را می بینید که مصایب جنگ را تصویر کرده است، آن ھم چنان تصویر جسارت آمیز و با تن واحد که مدعیان وابسته به نسل مذکر علیه زور گویی و روزگار مرگبار و خونریزانه جنگ تحمیلی در داخل لب فروبسته را نیز تکانی باید بدھد و شعر ’’زنم‘‘ از بانو امجد رضایی آنانی را که ادعای احساس و انسانیت دارند به سوی زنده گی معطوف میکند و اشعار جان دار، روشنگرانه و عاطفه بر انگیز بهار سعید، لیلا تیموری، یلدا صبور، فائقه جواد مھاجر و ده ھا تن دیگر سخن از عالی ترین احساسات و توانمندی ھای پرتکاپوی انسان دارد.        
گوش دادن به فریادِ داد خواھانۀ لیلا صراحت روشنی در نبشتۀ یاد شده، در اوضاع و احوالی که موج شکستن سنت ھای دیرینه و نکوھیده و نا مطلوب و ھمه ارزش ھای رنگ باخته در جامعۀ ما نیرومندی می یابد و مقاومت برای نگھداشت آنھا نیز کم نیست، ھمنوایی و ھمراھی صریح را ایجاب میکند. 
بازنشر است.

                                                 *

ش. راشد


“زن، قلب تپنده هستی”
زن، پرتو نوری در دل شب‌های تاریک،
که در هر نگاهش، هزاران راز نهفته است.
او نه تنها مادر و همسر، بلکه ستاره‌ای است که
دنیای سرد ما را با مهر خود گرم می‌کند،
سمفونی عشق و محبت را در جان جهان می‌نوازد.



روز زن، به همه زنانی که در سکوت،
جهان را با دستان پر از عشق و صبر می‌سازند،
مبارک باد! که شما قدرت زندگی و زیبایی‌اید.
ش، راشد
۸ مارچ ۲۰۲۵

*

 

مختار دریا


سلام بر زن

این متن را خدمت همه بانوان میهن و خاصتا همسر عزیزم نیلا دریا اهد

می نمایم. 

این روز خجسته را به بنیانگذاران جامعه ی بشری تهنیت گفته و سر تعظیم به مقام

والای او فرومی آورم

خالق هستی زن را آفرید تا الگوی فدا و ایثار و صبر و تگیه گاه مرد در جامعه ی

انسانی بوده و در عرصه ی مبارزه ی حیات آغوش محبتش آرامبخش مرد و قلب مهربانش چون

نهال ثمر بخشی بر حیات انسان سایه گستر باشد..زنان در تاریخ مقام والای داشته و

علمبردار فرهنگ و ادب و هنربوده و حتی در معارک دلیرانه عرض اندام کرده اند که

نمونه های بارز آن گوهر شاد و رابعه و ژاندارک ورودابه و دیگر بانوان نامداری که

خلاق تاریخ بوده اند که ذکر اسامی شان باعث تطویل این متن می گردد.

از آنجائیکه زنان در جامعه ی افغانی دست آوردهای افتخار آفرینی داشتند و الگوی

عزت و نجابت و افتخار و شرف بوده اند.اما دراین برهه ی زمان موج زن ستیزی و محو او

از حقوق انسانی و عدم مراعات تساوی حقوق او با مردان، با سیلاب ویرانکن جهالت و

خرافات و تنگ‌نظری جامعه ی افغانی را به قهقرا کشانده وکور دلانه این مخلوقی را که

کتاب آسمانی ذکرش کرده و احترامش را فرض دانسته زندانی خانه ها نموده و دروازه های

دانش و کار و علم وادب و فرهنگ را برویش بسته اند.در تاریخ افغانستان زنان وظائف

افتخار آفرینی داشتند و مقام‌های وزارت و وکالت و عضویت پارلمان کشور را دارا

بودند.در عرصه ی فرهنگ و ادب و دانش و علم تاریخسازانه میهن را به مسیر شگوفانی

پیش می بردند.اما این ابر سیاه زن ستیزی سالهاست که در این سرزمین روز بروز سیاه

تر شده و جامعه را بسوی گرداب بحر خروشان طالبانیزم تا سرحد محو حیثیت انسانی و

حقوق فردی می کشاند. جنایات این گروه فاسد در زندان‌های زنان سبب خلقت اطفالی

گردیده که پدر ان شان معلوم نیست

نمی‌خواهم این متن خسته کن و کلیشه یی باشد.در اخیر این روز خجسته را به تمام

بانوان ستمکشیده ی میهنم (مبارکباد) گفته امید وارم این زنجیر های اسارت که بر دست

و پای بانوان تا به امروز بسته شده به همت مردم مبارز ما در هر گوشه ی دنیا گسسته

وبا تظاهرات گسترده یی برگذار گردد.

زن مادر است و همسر و هم یار و یاور است

او تکیه گاه مرد و رفیق دلاور است

بنیانگذار جامعه در عرصه ی وجو د

انگشت زر نگار حقیقت به دفتر است

با عرض حرمت.این متن را خدمت همه بانوان میهن و خاصتا همسر عزیزم نیلا دریا اهدا

می نمایم.

مختار دریا 8 مارچ 2025 میلتون کانادا

***

غ. فاروق سروش
هشتم مارچ

هشتم مارچ روز جهانی زن را به تمام زنان زحمت کش ،رنجدید وتحت ستم تبریک وتهنیت می گویم .
روز هشتم مارچ، روز جهانی زن است که در سراسر جهان به اشکال واقسام گوناگون تجلیل می شود، این روز به عنوان نمادی از تلاش زنان برای برابری، حقوق انسانی و عدالت اجتماعی شناخته می‌شود. ریشه‌های این روز به جنبش‌های کارگری زنان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بازمی‌گردد.سالانه میلیونها تن زن و مرد در نقاط مختلف جهان در روز هشتم مارچ با برگزاری اجتماعات و گردهمایی ها این روز را گرامی میدارند. انتخاب روز هشتم مارچ به عنوان روز زن بخاطر مبارزۀ زنان کارگر فابریکه نساجی کتان در سال ۱۸۵۷ میلادی در شهر نیویورک آمریکا بر می گردد.
شرایط کاری سخت و غیر انسانی با دستمزد کم کارگران زن در اوایل قرن بیستم که همراه با مردان در کشور های صنعتی وارد فابریکات و بازار کاری شده بودند ،آنان را وادار به مبارزه علیه این بی عدالتی به شکل سازمان یافته و منظم نمود. در این روز کارگران نساجى زن در یک کارخانه بزرگ پوشاک براى اعتراض علیه شرایط بسیار سخت کارى و وضعیت اقتصادی شان دست به اعتصاب زدند. خاطره این اعتصاب برای کارگران فابریکۀ نساجى باقى ماند. نارضایتى عمومى ازاین شرایط براى زنان کارگر ادامه داشت.
بعد از گذشت بیش از پنجاه سال درهشتم مارچ سال۱۹۰۸ میلادی
، کاگران زن کارخانـۀ نساجی کتان در شهر نیویورک به منظور احیاء خاطرۀ اعتصاب در این روز را که تبعیض،محرومیت وفشار کار و حقوق بسیار کم زنان را بیاد می آورد ،دست به اعتصاب زدند، صاحب این کارخانه به همراه نگهبانان بخاطر جلوگیری از همبستگی کارگران بخش های دیگر با اعتصاب گران و عدم سرایت آن به بخش های دیگر ، این زنان را در محل کارشان محبوس ساخت و بعدا ًبه دلایل نامعلوم کارخانه آتش گرفت و فقط تعداد کمی از زنان توانستند از این حادثه نجات یابند و مابقی ۱۲۹ تن از زنان کارگر در این آتش سوختند.
به همین دلیل روز هشتم مارچ بطور سنتی بنام روز مبارزه زنان علیه بی عدالتی و فشار علیه زنان در خاطره ها باقی ماند. در سال هاى بعد در کشورهاى مختلف اروپایى و امریکا مبارزه زنان به شکل تظاهرات و اعتصاب کاری علیه فشار، تبعیض و استعمار کاری و همینطور برای داشتن حقوق برابر در اجتماع ادامه پیداکردوتا امروز این مبارزات ، گردهمائی ها واعتصابات در سراسر جهان ادامه دارد . سازمان ملل متحد در سال 1977این روز را به رسمیت شناخت و از کشورهای عضو خواست آن را به عنوان روز حقوق زنان و صلح جهانی گرامی بدارند. امروزه، هشتم مارچ نه ‌تنها روزی برای یادآوری مبارزات گذشته زنان است، بلکه فرصتی برای تأکید بر مشکلات و تبعیض‌های موجود علیه زنان در سراسر جهان، از جمله نابرابری حقوقی ، جنسیتی، خشونت علیه زنان، تبعیض در محیط کار و حقوق اجتماعی و سیاسی… است.در کشور ما که زنان از هیچ گونه حق وحقوق انسانی وبرابر بامردان برخوردار نیستند ،حق کار ، تحصیل ، تظاهرات واعتصابات راندارندومورد تبعیض جنسیتی قرار دارند وازسایر آزادی ها دموکراتیک مثل حق پوشش ، حق انتخاب وسایر حقوق انسانی محروم می باشند، تجلیل وگرامی داشت از این روز برای زنان هموطن ما بسیار با اهمیت وباارزش است.


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سوم ماه ثور سال 1404 خورشیدی (23 آپریل سال 2025 ع.) نوشته ها و اشعاری از: نبیله فانی، نصیرمهرین، کریم بیسد، نعمت حسینی، اسد روستا، و ویس سرور 28 حمل 1404(هفدهم آپریل 2025) نوشته ها و اشعاری از: نصیرمهرین، نبیله فانی، اسد روستا، کریم پیکار پامیر، حمید آریارمن، مختار دریا، غ.فاروق سروش و شاپور راشد

هفتم سرطان 1404- بیست وهشتم جون 2025. نوشته ها واشعاری از: فاطمه سروری، سید احمد بانی، کریم بیسد، نیلوفر ظهوری راعون، عتیق الله نایب خیل، مختار دریا، نبیله فانی، لیلی غـزل، اسد روستا، حمید آریار من، غلام فاروق سروش وبا گزارشی از سال 2012 از واسع بهادری.