نادر نورزایی . کشتار و خشونت به مثابۀ عقلانیت ابزاری

 


نادر نورزایی

کشتار و خشونت به مثابۀ عقلانیت ابزاری


کشتار آدم ها در نظام هیتلری را کار گزاران به مثابۀ کار می دیدند. مانند هر کار خانه ای که در آن تقسیم کار موجود است و هر کس وظیفه ای خویش را انجام می دهد برای اینکه یک هدف کلی به بهترین شکل اش برآورده شود. لازم نیست هیچ کش خودش را به حیث قاتل ببیند. نظام هیتلری کشتار انسان ها را به حیث کار تلقی می کرد، البته "کار کثیف" که باید برای هدفی عالی انجام می شد. این موضوع "کار کثیف" که حتی قاتلان هم از آن خوش نبودند و در انجام اش "رنج" می بردند را همیشه هاینریش هیملر در سخن رانی هایش بیان می کرد. بدین وسیله فاشیست ها خود را، در انجام قتل ها در زمان حکومت شان و بعد از جنگ، از قتل مبرا می دانستند. آنها قادر بودند رفتار شان را در یک چوکات مرجع معنا دار تعبیر کنند: کشتار برای هدفی عالی است، کشتار برای نسل های آینده است، این کار برایم خوش آیند نیست ولی باید انجام شود. این یک وضعیت روانی است که به انسان ها اجازه می دهد آنچه غیر قابل تصور است را انجام دهند.

نظام های ایدئیولوجیک و تمامیت خواه مانند حکومت آخند های ایران و طالبان، طوری که هانا آرِنت، فیلسوف آلمانی نشان داده است واقعیت های اجتماعی را خلق می کنند که در آنها عقلانیت های ویژه ایجاد می شوند که برای ناظران خارج از نظام بی معنا و حتی دیوانگی به نظر می رسند. ولی این عقلانیت های ویژه برای عاملین این جوامع شامل یک نظام معنا دهی جامع (چوکات مرجع، تعبیر ویژه از اسلام) می باشد که رفتار عاملین را توجیه می کند.می دانیم که رفتار انسان بر خلاق حیوانات که آگاهی بازتابی ندارند، بوسیله ای غرایز تحدید نمی شود و بناءً طیف رفتاری انسان از فرشته تا شیطان است. هیچ نوع مرز طبیعی برای رفتار انسان وجود ندارد.

خشونت اشکال تاریخی و اجتماعی دارد که در بستر و زمینه های ویژه ای معنا دهی به وقوع می پیوندد. در نظام هیتلری این معنا دهی برای هدفی عالی بود، یعنی ایجاد جامعه ای صاف و پاک نژادی برای سلطه بر جهان! کشتار فاشیستان با رشد تخنیک ساده تر شد. دستگاه های کشتار جمعی جای اعدام جمعی را گرفت و این باعث فاصله گیری قاتل از مقتول شد. قاتلان دیگر خود دست به کشتار نمی زدند بلکه این وظیفه را به دستگاه تخنیکی کشتار محول کرده بودند و کار بعدی پرداختن به کشته ها هم وظیفه ای زندانیان دیگر بود.

در آلمان همیشه برنامه ها و یاد بود ها برای هالوکاست برگزار می شوند به این هدف که از تاریخ یاد بگیریم. و تاریخ دان ها برای ما معلومات لازم را می دهند تا "دیگر هرگز" چنین عملی رخ ندهد، با وجود اینکه در تاریخ دیده ایم که انسان ها ضد بشری ترین اعمال خویش را با تئوری ها و استدلال های لازم با مفاهیمی که برای شان آشنا است تلفیق می کنند و معنا می دهند. حتی انسان هایی که سواد کافی و ذهن روشن دارند.

در پس منظر تاریخی مثال های زیاد آمادگی انسان ها برای کشتار، آیا منطقی نیست که تصور کنیم هالوکاست احتمال تکرار فجایع را بالا برده است؟ در سال 1994 اکثریت (هوتو ها) در کشور افریقایی روواندا معنا دار یافتند تا در ظرف سه هفته بیش از 800000 از قوم توتسی را قتل عام کنند. این یک باور نا درست مدرن است که گویا انسان ها کشتار انسان های دیگر را یک گزینه می پندارند اگر این دیگران برای شان یک مشکل باشند. این نوع کشتار ها بیشتر اوقات با خشونت از نگاه روانشناختی ارتباط ندارند بلکه نتیجه ای عقلانیت ابزاری اند. فیلسوف آلمانی هانس البرت می گوید برای حل مسائل: تولید اسلحه در بیشتر موارد سودمند تر بوده است تا تولید ابزار. در این صورت از تاریخ درس گرفتن چه معنایی خواهد داشت؟

این روز ها اخباری را می خوانیم که طالبان مردم پنجشیر و دایکندی را کوچ اجباری می دهند تا زمین های شان را به افراد خویش توزیع کنند. اگر جلو این عمل طالبان گرفته نشود، می توانیم شاهد فاجعه ای بزرگتر از حضور طالب در کشور باشیم. حتی اگر کسانی به این توهم باشند که جامعه ای جهانی و دیموکراتیک مانع آن خواهد شد. مردم کشور امروز باید به خود تکیه کنند و جلو یک ظلم آشکار و نسل کشی ممکن را بگیرند و نمی توانند به بیگانه گان توهم داشته باشند.

 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سوم ماه ثور سال 1404 خورشیدی (23 آپریل سال 2025 ع.) نوشته ها و اشعاری از: نبیله فانی، نصیرمهرین، کریم بیسد، نعمت حسینی، اسد روستا، و ویس سرور 28 حمل 1404(هفدهم آپریل 2025) نوشته ها و اشعاری از: نصیرمهرین، نبیله فانی، اسد روستا، کریم پیکار پامیر، حمید آریارمن، مختار دریا، غ.فاروق سروش و شاپور راشد

هفتم سرطان 1404- بیست وهشتم جون 2025. نوشته ها واشعاری از: فاطمه سروری، سید احمد بانی، کریم بیسد، نیلوفر ظهوری راعون، عتیق الله نایب خیل، مختار دریا، نبیله فانی، لیلی غـزل، اسد روستا، حمید آریار من، غلام فاروق سروش وبا گزارشی از سال 2012 از واسع بهادری.