افغانستان و دموکراسی. نصیرمهرین
افغانستان و دموکراسی
(بخش
هایی از کتاب انتشار نیافتۀ افغانستان و دموکراسی)
سخن پایانی از پدرو کالدرون شاعر اسپانیایی، میتواند وصف الحال انگیــزه های مختلف در
زمینۀ بهــره گیری از پارۀ آزادی ها باشــد. کالدورن سروده است که:
تفاوت روی آورد باورمندان دموکراسی به سوی آن،
با رویکرد قدرت طلبان و دارنده گان اندیشه های استبداد زا ویا آشکارا مخالف
دموکراسی، درست تفاوت مراجعۀ زنبورعسل ومار به سوی گل صد برگ است. (از متن کتاب)
افغانستان ودموکراسی
قسمت نخست
"این دموکراسی"، نتیجۀ یک انتقام
رویداد یازدۀ
سپتمبر 2001 در امریکا، تصمیم انتقام طلبی از طرف حکومت آن کشور را در دستورکار
قرار داد. زیرا چند تن از مخالفان امریکا
مدتها تدارک دیده و با قاطعیت و موفقیت به چند هدف مورد نظر حمله نمودند. امریکایی
ها گفتند سرنخ در دست اسامه بن لادن است.
افکار و دستان اسامه درافغانستان، یا جایی که به
سر می برد، سالها درخت خونبار تروریسم را نشانده وآبیاری کرده بود. افغانستانی که
برای بسیاری از تروریست ها منطقۀ امن بود، برای باشنده گان اصلی اش نا امن شد و با
تمام تن سوزی و روان آزاری. جایی که نام لانۀ تروریست ها را نیزگرفته بود.
رویداد یازدۀ
سپتمبر یا آن عمل تروریستی، با تمام جوانب نکوهش انگیزش، بینی قصر سفید، رئیس
جمهور بوش پسر، "سیا" و "ف. ب. آی" را بریده بود. ازینرو
گرداننده گان چرخ امور، در پی طلب جبران! وانتقام بر آمدند. چنان حکومت ونهادهای
معروف ومشهوری مانند "سی.آی. ای"و "ف.بی.آی" که نتوانسته
بودند، جلو کارکرد رویداد را بگیرند، اسامه بن لادن را نشانه گرفته واز
"امارت اسلامی طالبان" خواستند که بن لادن راتوقیف وبه دست امریکایی ها
بسپارد. اما پذیرفتن چنان درخواست آسان نبود. زیرا بن لادن، شبکۀ القاعدۀ تحت
رهبری او با امکانات پولی و داشتن جهادی های بسیار از اعراب در تارو پود طالبان
نفوذ یافته بودند و بسا از روابط طالبان را با شبکه های مافیایی منطقه وپاکستان
تأمین می نمودند. افزون بر آن در ترکیب نفوذ بر طالبان وشبکه های رهبری آن، نفوذ
پاکستان وسازمان امنیت آنکشور( "آی. اس .آی" ) چنان گره خورده بود که
حکومت پاکستان نیز نمی توانست بر طالبان فشار بیاورد که بن لادن را تحویل امریکا
کند.
بهره گیری های پاکستان در مبارزه با هند واعمال
نفوذ بر القاعده وطالبان، بافت منافع را چنان بار آورده بود که بحران زا و بن بست
آفرین بود. خـُلق تنگی وکم حوصله گی قصر سفید نیز مجالی برای پاکستان وطالبان
نگذاشت که راه دیگری را سراغ کنند. دیدیم که سرانجام امریکا با گوشزد به ملل متحد،
دادن رهنمود های مورد نیاز و دریافت همیاری وهمکاری ناتو و برخی ازسایر متحدین، به
افغانستان لشکر کشید وصفحۀ جدیدی در تبارز رویدادها وسمت سو یافتن اوضاع افغانستان گشایش یافت.
تمام نهاد های
دولتی پاکستان، آی.اس. آی، تنظیم ها و جمعیت های دوستدار طالبان والقاعده، نظامیان
وسیاستمداران وزارت خارجه، با دل اندوهبار وپرکینه، عقب نشستند، اما برای بن لادن
و رهبران طالبان از هیچ نوع کمکی دریغ نورزیدند. چنانچه پسانتر اشکارشد، این سیاست
پاکستان، در واقع پیش گرفتن، سیاست، یک گام از روی ناگزیری به عقب، ولی دو گام به
پیش بود.
نصیرمهرین
افغانستان و دموکراسی
قسمت دوم
"این دموکراسی"، نتیجۀ یک انتقام
اما امریکا
سررشته دار امور باید برای افغانستان، دولت و ارکان های مرتبط آنرا آماده می نمود.
زیرا مدتها بود افغانستان به حکومت های "جبهۀ متحد" وطالبان تقسیم شده
بود. وبا وجود حضور طالبان در مرکز کشور، آن براندازی امریکایی مستلزم ایجاد دولت
نیز بود. این بود که در پهلوی چنان براندازی، که نه تنها شامل حال ملامحمد عمر
آخوندزاده می شد، بلکه امیر جمعیت اسلامی افغانستان برهان الدین ربانی را که هنوز
رئیس جمهور حکومت اسلامی افغانستان یاد می شد، از چنان القاب و ادعا ها منصرف
نمود. اما ویژه گی رفتار امریکا با جمعیت اسلامی و نامداران سیاسی و نظامی اش چنان
بود که برای رفع خلا و تا زمان دست چین نمودن و آماده شدن وبهره مندی از کادرهای
جدید، آنها را مقداری در نظر آورده ولی به تدریج از نفوذ شان کاسته و بخشی را به
عنوان ذخیره ها در نظر بگیرند. روندی که تاکتیک های جالب برای استفاده وبهره گیری
اما با هدف نهایی فروپاشی جمعیت یا نهادی که زمینه های فروپاشی و شاریده گی را
همواره با خود داشت، مطالبه نمود. ازینرو بسا از افراد این نهاد که سالها جنگ های
مختلف را دیده بودند، پس از آگاهی از تصمیم امریکا، با سرنگونی طالبان دلخوشی
نموده، آمادۀ خدمت روز شدند. هنگامی که سیل دالر به سوی آنها سرازیر شد، چشم بسته
گی را، این دلبسته گی مادی به سویی کشانید که در چارچوب دریافت مفاسد شناسی
افغانستان، جای دلچسپی را دارا میباشد.
اما در سوی
دیگر، طالبان- پاکستان، نگریسته اند که در درون و بیرون جامعه، با بهره مندی از
داشتن پایۀ قومی، برخی از"لابی" های آنها، به رغم آنکه ریش نگذاشته
ونماز نخوانده اند، اما با دل ناراضی از راندن طالبان، ازهیچگونه خدمتی برای
طالبان در پرتو "این دموکراسی"دریغ نکرده اند.
گروه هایی که به
ایران گرا شهرت یافته بودند، افزون بر انتباهی که ازمواجه شدن با بی مهری جمهوری
اسلامی ایران هنگام جنگهای داخلی- تنظیمی به دست آوردند، زمینه را برای مشارکت در
قدرت مناسب یافتند و در کنار گروه وهابی گرای ع.ر.ر. سیاف و دیگران نشستند.
اگر هنگام چنان
دولت سازی پس از دور کردن امارت طالبان از آن قدرت، در ذهن بسا از مردم، بازگشت
محمد ظاهرشاه مخلوع در نظر می آمد، و او نیز با داشتن جمعی که به گروه روم شهرت
داشتند، حتا وظیفۀ حکومت مؤقت را به ستار سیرت سپرده بود، مهندسان اصلی از طریق
زلمی خلیلزاد، ماهرانه شاه پیشین را با بخشیدن لقب بابای ملت به اسارت گرفته و جناب
حامد کرزی یا فردی را پیش آوردند که اگر تعدادی انگشت حیرت در دهان نهادند، ولی
برای جمعی رموز فهم و آگاه از کارکرد نیرومند سازمان های امنیتی و آگاه از پیشینه
وسایرابعاد علایق کرزی، تعجبی دست نداد.
با انتصاب وفرستادن جناب حامد کرزی به سوی
افغانستان، در بن جمهوری فدرال آلمان، با تأئید آن انتصاب، درغیاب به حیث رئیس
دولت مؤقت انتخاب شد. بر بنیاد این برداشت که "لویه جرگه" ها صحه گذار
لزوم دید دارندۀ قدرت بوده اند، انتصاب و"انتخاب" او نیز در جرگه ها با
بلند نمودن دستها به عنوان وظیفه تأئید شد.
چنین تهدابی
گذاشته شد و منزلگه یی فراهم آمد که می
خواهیم چهره وکارکردهایش را بیشتر ببینیم.
در آغاز گفتیم
ایالات متحدۀ امریکا با تصمیم فرستادن نیرو به افغانستان انتقام جویی کرد.
با آن تهاجم و
سرنگونی، رئیس جمهور وقت بوش، سعی نمود ضربات روحی وسیاسی یازدۀ سپتمبر را جبران
نماید. حتا از جبران شکست در جنگ ویتنام با قرینه سازی ابلهانه سخن گفت.
مطلع استیم که
در حوزۀ مبارزه با تروریسم، از طرف امریکا و کشورهای هم پیمان ودوست، تدابیر شدید
امنیتی روی دست گرفته شد. اما در افغانستان، موقع دهی دگرباره به رشد تروریسم،
واقعیتی است که گذشت زمان نیز به آن گواهی میدهد. متأسفانه افغانستان همچنان لانۀ
تروریست ها بماند که بزرگترین عامل تداوم بدبختی را در جبین دارد.
ازینرو تأمل
بر"این دموکراسی"، الزام بازنمودن ویژه گی تروریست پروری آن را که نتیجۀ
آن انتقام بود، باید بر دوش میکشید. نتیجه
یی را که نگریسته ایم، از کارکردهای چنان اهداف بیرونی و همیاری عناصر بومی زیر
نام "دیموکراسی" سخن دارد.
با "این
دموکراسی"، استعمارتوانسته است، دست بالاترخویش را تضمین کند. حضوراش را
تحمیل و دست پرورده گان را روی صحنه بیاورد. طالبان را از دست القاعده بیرون آورده
و به انتقام موفقانه اش راضی شود. شرارت پیشه گی این گروه تروریستی و آزارجان ومال
مردم افغانستان را نظاره کند. زیرا آنها و دست پرورده گان نماز نا خوان شان که به
طالبان نکتایی دار مشهور شده اند، در کنار زرگرفته گان زورمند شده و مافیا خوی نیز
چنین خواسته اند.
نصیرمهرین
افغانستان و دموکراسی
قسمت سوم
طرح مسئله
سالها
پیش، نبشتۀ کوتاهی، زیرعنوان "این دموکراسی ره به کجا می برد"، از طرف
من انتشار یافت. گزینش این عنوان پرسش آمیز وپاسخجو، حاکی از دغدغۀ خاطر من در
بارۀ کارکرد و دورنمای ساختارهایی بود که درنشست بن سرهم بندی شد و قانون اساسی
متعاقب آن دارندۀ ارکان حاکی از دموکراسی نیز بود. نمی توانم بگویم در آن نبشته، برایند
تأمل بر موضوع، پاسخ جامع بود برای پرسش بالا. اما آگاهی نسبی از تاریخ دموکراسی و
سیری که برخی کشورهای جهان به سوی تحقق کم ویا بیش آن پیموده اند، همچنان در نظر
آوردن اوضاع و عوامل داخلی همراه با نقش بیگانگان در افغانستان، سمت وسو یافتن و
تحقق "این دموکراسی" را در مسیر
بهروزی خواهی به چالش می کشید.
افزون بر آن، به رغم آن که
پیشداوری و در تناقض با رفتار پژوهشگرانه تلقی شود، از همان آغازاین ارزیابی تردید
نداشت که قدرت گرفته گان وابسته به امکانات و لزومدیدهای ایالات متحدۀ امریکا، از
مقوله و برخی مؤلفه های دموکراسی، استفادۀ سؤ می کنند. دلیلش این بود که نه در
گذشته، در گفتار و در کردار، جلوۀ از تمایل و رعایت دموکراسی را تبارز نداده بودند
و نه پس از سرهمبندی شدن در نشست بن، نشانۀ از آشنایی و رعایت آنرا بازتاب
میدادند.
با
باز نمودن بیشتر مطالب بالا، دغدغۀ خاطر این نیز بود که ظرفیت های درونی و یا عوامل
با نفوذ داخل کشور، (نیروهای دشمن دموکراسی) با ایجاد حکومت (مهندسی توطئه آمیز-
انتحاب وفرستادن حامد کرزی)، اسباب قناعتی را فراهم نمی آوردند که ادعای نهادن
تهداب دموکراسی را پذیرا شویم.
با سخن پرسش آمیز دیگر، چگونه میتوان این ادعا
را پذیرفت که افراد و نهاد های نه تنها نا آشنا با دموکراسی، بلکه حتا دارندۀ مشق وتمرین
و حیاتی آگنده از ضدیت با دموکراسی و برخی وابسته به نهاد های امنیتی سایر کشورها،
جامعه را در راستای دسترسی به دموکراسی سمت وسو بدهند. در حالی که افراد دست
پرورده و جذب شدۀنهاد های امنیتی یا جاسوسی سایر کشورها، ناگزیر بوده اند که
خدمتکار ارباب خویش باشند و مطابق تمنیات آن بالا دست عمل کنند. مامور، معذور.
گسترش
اندیشه پیرامون چنان ناباوری و توجه بیشتر بر کلیت وضع جامعه، نگاه به تاریخ و
فرهنگ و ویژه گی های قبیله یی وقومی افغانستان، پیامدهای تبهکارانۀ جنگ چندین
ساله؛ در واقع به دامنۀ پرسش ها ونگرانی هایم می افزود.
اگر همۀ این عوامل بالا را در نظر آوریم، با
تاکید بیشترمیتوان گفت که عوامل وزمینه های منفی- نامطلوب داخلی و نفس این "دموکراسی"
تحقق ادعایی آنرا به چالش می کشید.
پرسش
موازی با آن، همانگونه که پیشتر اشاره شد، لزومدید های عاملی را برای پاسخ یابی ها
در نظر می آورد که از خارج افغانستان، امکانات، حتا امکانات جهانی را سمت وسو داد
که در افغانستان دولت ساخته شود، نظامی را مهندسی نمود، بربنیاد برخی ازمولفه های
دموکراسی. مانند: انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات پارلمانی، آزادی فعالیت های
سیاسی- حزبی، آزادی بیان و . . . در واقع
رسم ونشان کشید که چنین وچنان شود. برای اجرای آن شخص نخست را نیزتعیین و به
افغانستان فرستاد.
افغانستان و دموکراسی
قسمت چهارم
طرح مسئله
2
عامل خارجی
این
عامل وکارکرد آن نیز از بسا جهات و به ویژه در پیوند با ظرفیت های درونی جامعه
برای دموکراسی، موجد پرسش های بیشتر،
شکاکیت و ناباوری بود. زیرا ایالات متحدۀ امریکا و دولتهای اروپایی در پیوند با
دموکراسی، حقوق بشر و بسا از رویداد های جهانی رفتار دوگانه را نشان داده اند. در
بسا از کشورها نبود دموکراسی، عدم رعایت حقوق بشر و بیداد رفتارهای مردم آزارانه دغدغۀ
خاطر آنها نبوده ونیست. اگر ازگذشته و اوضاع کنونی در امریکای لاتین، کشورهای
افریقایی و آسیایی نمونه های بی شماری را داریم، همین حالا نمونۀ عربستان سعودی
میتواند تعمیم بیابد و بیان واضح آن باشد که برای امریکا و حکومتهای اروپایی،
منافع اقتصادی واستراتیژیک دارندۀ اهمیت است، نه دلسوزی به حال مردمی که از
ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم استند.
با
تمام این برداشت ها و مواضع، هنگام بررسی این موضوع یا نتایج تصامیم و اقدامات ظاهر شده در سایر
کشورهای جهان و افغانستان، سعی نمودم، بسا این نا باوری ها، اعتراض ها، مخالفت ها
و شکاکیت های خود را برای دنبال نمودن موضوع و کارکرد "این دموکراسی" محفوظ
نگهدارم. از اینجا آغاز نمودم که ارزیابی ها و داوری های پیشین را به منظور دریافت
ماهیت چنین نمونه از دولت سازی و دموکراسی کناربگذارم. زیرا در پرتو آن ناباوری و در دست
داشتن مدارک از نتایج تجربه ها و پیوند با سایر کشورها، آنچه استنتاج میشد،
برخاسته از تأمل روی رویداد های افغانستان نمی بود، بلکه متأثر می بود از شکاکیت و
نا باوری های پیشین در برابر آنچه امریکا در جهان انجام داده است.
با آنکه شگوفۀ نهال را می شد، از همان سال نخست
هم شناخت، ولی سخن بیهقی مصداق می یافت که:
"چون شگوفۀ نهال را سخت تمام و روشن و
آبدار ببینند، توان دانست که میوه برچه جمله می آید."
پس بر بنیاد
نتایج و تبارز کارکردهای چندین سالۀ آن، دقیق تر میشد ابراز نظر نمود. در واقع پرسش پیشینه را وضاحت یافتن چهرۀ آن
برای پاسخ دهی آسانتر نمود. برای ژرفتر نگاه نمودن بر آن و پاسخ جویی از این پرسشها آغاز نمودم که:
-
این "دموکراسی"،
با ویژه گیهای آن در افغانستان، چگونه بوده است؟
در راستای طرح نیازچنین پاسخ یابی بود که پرسشهای دیگری
نیز فراز آمدند، مانند:
-
آیا سامانه ها وعوامل کارساز برای پذیرش تأثیرمثبت
دموکراسی صادراتی، حضور دارند؟
-
میزان نفوذ و نقش نیروهای مخالف دموکراسی و نیروهای
آشکارشده و یا جماعت کثیر و خفتۀ جامعه که
در تداوم کشاکش های اجتماعی ویرانگرانه بیدار میشوند و جانب نیروهای ضد دموکراسی
را می گیرند، در چه سطحی از موجودیت و کارکرد است.
گذشت زمان و دنبال نمودن رویداد ها، با وضاحت نشان داد
که "میوه برچه جمله می آید"، راهی را که این "دموکراسی"
پیمود، نقش قدم هایی را برجای نهاد که برای بررسی ها و شناخت ویژه گی چهرۀ آن کمک
کننده بود.
سمت و سو یافتن اوضاع و نتایج آن در بُعد زمان،
زمینه های ارائۀ پرسش را فراهم نمود. از روی همین مدارک است که اکنون همه دیده ایم
و میدانیم که این "دموکراسی" ره به کجا برده است.
شاید اندک به زر و زور رسیده گان یا آنانی که در
سمت و سو دادن اوضاع زیانبار برای مردم افغانستان، بارتقصیر برگردن دارند، نپذیرند
که ماهیت این نظام وهمیاری های ایشان چه فجایع و مردم آزاری ها را بار آورد. اما
مهم این است که واقعیت تلخ و پدید آمده به درستی ترسیم شوند. این موضوع را نیز
میدانیم که در نظر گرفتن و ترسیم واقعیت های تلخ، وجدان و وفامندی با قلم و
باورمندی خلل ناپذیر و بی هراس به آن را مطالبه می نماید. زیرا نتیجۀ لازم زمانی
به دست می آید که:
پای تعهد با قلم و وارسته گی درمیان باشد و نویسنده،
قلم و اندیشۀ نقد آمیزخویش را گرامی بدارد، از پرزه شدن در ماشین چنان نظام امتناع
ورزد، هم به بررسی باید بپردازد و هم رعایت آزمون ها وتجاربی را بنماید که در دل
افغانستان کمتر از دو دهۀ پسین نیز جای گرفته است.
اکنون که حدود
18 سال از آن هنگام سپری شده است، نتایج "این دموکراسی" سخن می گویند.
با تمام کمک رسانی اش برای ما که بربنیاد آنها
میتوانیم مستند ابراز نظر نمائیم. ادامه دارد
*
افغانستان و دموکراسی
۵
ره آوردهای این "دموکراسی"
۱
بخشی از ره
آوردهای آن را از نظر میگذرانیم:
-
ادعاها و نمایی ازظواهرجذاب آن، در بخش های وسیعی از جامعه،
پس از سالها، روحیۀ آغاز یک زنده گی بی را که عاری از جنگ وخونریزی باشد، ایجاد
کرد. تهیۀ قانون اساسی، آزادی های سیاسی و بهره مندی از حق آزادی بیان، نشر
روزنامه ها و جراید، مدتی گم شدن چهرۀ جنگ و دهشت افگنی ها، نبود شکنجه و اعدام .
. . در دلهای بخش های وسیعی از مردم بذر آرزومندی را نشاند. تأسیس مکتب ها
ودانشگاه ها، رفتن هزاران طفل و جوان به سوی دانش آموزی در فضای عاری از جنگ، نبود
بگیر و ببندهای پیشینه و دورۀ طالبانی، موید خوشنودی به ویژه مردم عوام بود.
بیشترین مردم روی به سوی آینده داشته، در برخورد با پیشینه های تلخ یا عقب نشستند
و یا گمان داشتند که عدالت و قانون به صداهای آنها گوش میدهد. شور و شعفی درمیان
مهاجرین ایجاد شد و تعدادی آرزوی برگشت را پس از سالیان متمادی آزمودند.
سرازیرشدن سیل پول و
تبلیغات موازی با ایجاد این ذهنیت که افغانستان به زودی پله های ترقی و تحول را می
پیماید، علاقه مندی پولدار شدن را بیشتر نمود.
مطلبی را بیاوریم که در پشت سر خوشنودی ملیونها انسانی که
فردای گریختن طالبان، ریش ها را تراشیدند، یک جهان آروزمندی به جوانه نشسته بود.
اما به تدریج از کوزه همان تراوید که در او بود. تبارز
رویداد ها حکایت غمین یافتند:
-
این "دموکراسی"، حضور قوای بیگانه با خصلت
استعماری را با تمام جوانب مداخله، سلطه و نفوذ آن تداوم بخشید. از همین رو سخن آخر و تصمیم نهایی
در حیطۀ صلاحیت آنها و به ویژه ایالات متحدۀ امریکا است.
-
مشتی معامله گر، تشنۀ زر و زور، خود فروش، دزد سالار،
زراندوز، بلی گوی، پیشگام سمت و سو دادن افغانستان شدند.
-
جناح بندی ها و زد و بندهای بی پایان، از رابطه میان آنها و
کارکردهای هرکدام، شیوه و رفتار مافیایی را با ساختار مورد نیازش شکل داد.
-
چند ویژه گی شبکه های مافیایی وطنی ما عبارت اند از:
-
شبکه یی از دست نشانده گان دارندۀ قدرت دولتی.
-
پرورش یافته در دل اقتصاد بازار دزدی آزاد.
-
دارندۀ قدرت غیر قانونی استفاده از پول.
-
ثروت اندوز و آلوده به مفاسد.
-
بیرحم و دارندۀ شبکۀ انتحاری و انفجاری.
-
در دست داشتن مقامات مهم امنیتی و نظامی.
افغانستان
و دموکراسی
قسمت
ششم
ره
آوردهای این دموکراسی
2
بخش نخست ره آورد های این دموکراسی را در شمارۀ پیشن دیدم،
دراینجا ادامۀ آنرا از نظر میگذرانیم:
-
آلوده به فحشأ و استفاده های جنسی.استفاده های سؤ جنسی در این دموکراسی کم مانند است.
-
رئیس امنیت اشرف غنی، جنرال حبیب الرحمان احمدزی، گواهی داد که در داخل ارگ
فحشا حضور داشته و کارمندان حلقۀ مافیایی از زنان سؤ استفاده می کنند.
-
استفاده جنسی در لوگر از 500 کودک بازتاب تکاندهنده یافت.
-
بارها زنان از تمایلات جنسی و شوم زورمندان شکایت کرده اند.
-
ترس زنان و دختران شامل کار ودرس، روبه فزونی نهاد.
-
سرخمی در برابر سازمان های جاسوسی بیگانه.
-
استفاده از دین و مذهب و مسجد.
-
آلوده با انواع تبعیض های جهل آلود.
-
مهاجر ساز.
-
حل اختلاف شبکه ها و جابجایی "رئیس ها" از خارج
صورت میگیرد.
-
دشمنی با فرهنگیان و منتقدان تسلیم ناشده.
-
خریدن دلقک های فرهنگی – سیاسی و استخدام آنها برای رنگ
وروغن دادن سران شبکۀ مافیا.
-
اندوه های تراکم
نمودۀ مردم غمخواری نیافت. نیازهای مردمی
که سالها طعم تلخ رنج و ستم های گوناگون
را چشیده اند، محلی از اعراب نیافت.
-
گرایش ها و تمایلات موجود و دیرینۀ قومی، زبانی، مذهبی در
جامعه، به یکی از ابزار مهم تبدیل شد و به شکل بی سابقه اش در معرض استفاده قرار
گرفت. افراد و گروه هایی که بیشتر این تمایلات را با رفتار تبعیض آمیز و برتری
جویانه دامن زدند، آزادی و دست دراز را در بستر این "دموکراسی" خویش یافتند
که پیهم در قدرت بمانند و قوم سالاری برتری جویانه را در پیش گیرند و نه استعداد
سالاری را.
-
رفتارهای توطئه آمیز، دروغگویی به مردم، تقلب در انتخابات،
پنهان نمودن واقعیت ها کار همیشگی شد.
-
این "دموکراسی" و شکل یافتن گروه های تبهکار
درقدرت، بر بنیاد علایق قومی و قبیله یی با طالبان، جنایت ضد بشری، انسانکشی های
روزمره ودرکل خطر تروریسم طالبانی را به فراموشخانه سپرد. رویکش چنان علایق و
اعمال ضدانسانی، "صلح خواهی" این "دموکراسی" بود.
-
پیکرفساد آمیز گرداننده گان این "دموکراسی" تنها با ملیاردها
دالرغرب، فربه نشده است، بلکه پولهای علنی و پنهانی جمهوری اسلامی ایران وعربستان
سعودی و پاکستان نیز در جیب سران مافیایی و بانکهای آنها حضور فساد انگیز یافت.
-
به معارف و فرهنگ خنجر زد. چهره هایی را در کار گماشت که با
فرهنگ و معارف کمترین آشنایی را هم نداشتند. نه تنها در زمین که در خیال و آسمان
هم مکتب تأسیس نمودند. اما همه را باد و باران برد!
-
این "دموکراسی" و صلح خواهی اش، نمونۀ گلب الدین
حکمتیار را پیش کشید. جنایتکاری که از این دموکراسی و دالر وخرج دسترخوان، حامیان
آن بهره مند است و هر روز با یاوه سرایی، نمک شناسی! خویش را ابراز میدارد.
"صلح خواهی " توطئه آمیزی که بازگشت طالبان جهالت صفت و خشونت گستر را
نیزدر برنامه داشت.
-
"این دموکراسی" چهره های با انرژی و بزرگ شده در
بسترخونریزی، جهل وتروریست پروری، مانند فرزندان حکمتیار و حکمتیارها را، برای
"پارلمان افغانستان" پرورش داده است تا بر نسلی بتازند که علیه جهل، خود
فروشی، تبعیض، مردم آزاری و خونریزی موضع گرفته و قامت افراشته اند.
افغانستان که شاهد سرازیر شدن بیش از صد ملیارد دالر
است، ملیونها انسان اش در زیر خط فقر قرار گرفتند.
افغانستان ودموکراسی
قسمت هفتم
ره آورد
های "این دموکراسی"
3
-
بیکاری، گدایی، فرار از کشور چون اندوهی گرانبار بر
سیمای آن نشست.
-
صدای مهیب و غیرانسانی تروریسم در روستاها و شهرهایش در
گشت و گذارشد. انسانهای مظلوم و بیگناه قربانی تروریسم شدند، اما حکومتگران،
مسؤولین جفاها را گرامی داشتند. اجساد سربازان کشته شده از جانب تروریست ها،
انتقال نیافت، اما برای برخی از رهبران طالبان و گلب الدین حکمتیار، امکانات گستره
فراهم کرد.
-
فساد سرتا پای دستگاه دولتی را فراگرفته است و در همه جا
بیداد کرد. به رغم هیاهوی بسیار داخلی و نهادهای جهانی در افغانستان، ساختار آلوده
با فساد هرچه بیشتر فساد تولید می کند. با نقل سخن یک تن ازکارشناسان،
"مبارزه با فساد و جرایم درافغانستان به اصلاحات سیاسی و اداری نیازدارد.
ادارۀ فاسد با تبلیغ، فریاد و انتقاد اصلاح نمیشود و فساد هم نابود نخواهد شد اگر
اول اداره اصلاح نشود. اگر بگویم که در افغانستان تا حال اداره به مفهوم کامل آن
وجود ندارد، اشتباه نکرده ایم. ادارۀ سالم وقتی بوجود می آید که گروه های مختتلف دیگر اندیش در آن شامل باشد
و دریک رقابت سالم با یکدیگر شان کارکنند. ادارۀ انحصار شدۀ راه اصلاح ندارد و
درفساد غرق گردیده و تا نابودی در آن غرق خواهد بود."
-
در این دموکراسی، در حالی که اعضای کابینه بدون
درنظرداشت شایسته گی نامزد شده اند، سرپرست باقی مانده اند. همچنان که ریاست
جمهوری ووزارت های منفعل وبیکاره با داشتن مشاورانی که فقط پول به دست می آورند
ومداح پول دهنده استند، به دامنۀ مفاسد اداری افزوده است.
-
ده ها هزار معیوب
در پی به دست آوردن لقمه نانی چهار دیوار نمناک کوچه های شهر ها را می
جویند. خطر مرگ هر لحظه آنها را تهدید میکند. هرگوشه و کنار دیدن معتادان اشک بر
چشم می آورد.
- در این "دموکراسی"، کابل بانک
دزدیده شد و زمین های مربوط به ملکیت عامه غصب.
-
در وزارت ها و به ویژه
وزارت معارف، ملیونها دالر از طریق ثبت مکتبهای خیالی اختلاس شد.
- به دلیل افزایش مشاورینی که بیشترفاقد ظرفیت
مشوره دهی استند، ارگ و دور و بر آن را ورم خود فروشی، دهن بستن و خریدن آدم های خود
فروش که خاموش بمانند ویا نزدیکان حکومتگران فرا گرفته است.
-
هزاران انسان مستعد برای کار در وطن تجرید شده و تعدادی
از اقوام و اقارب شبکه های غصب قدرت که با بی کفایتی شهرت دارند، ادارۀ امور دستگاه های فساد گستر
را گرفته اند. استخدام کارمندان بربنیاد روابط با زورمندان، تیکه داران قومی و
نیروی برتری خواه قومی، قرار دارد نه بر بنیاد ضوابطی که استعداد را درنظر می گیرد
و موانع برای استخدام افراد با استعداد را نمی پذیرد.
افغانستان ودموکراسی
۸
ره آوردهای "این
دموکراسی"
۴
به ادامۀ گذشته
-
در پارلمان اش، سخن اکثریت "وکلا" از بحث
قانون، رعایت آن و نظارت بر اعمال حکومت نیست. در آنجا شبکه های مافیایی در پیوند
با مافیای حکومتی، قاچاقبران و تهدیدگران بسیار راه یافته اند. اگر کسانی با نیت
کار و خدمت به مردم و وطن در پارلمان راه یافته اند، پرزۀ ماشینی شده اند که دیگرگونه
می چرخد و یا درمعرض تهدید و دسیسه قرارگرفته اند.
-
درپایان انتخابات ریاست جمهوری 2014 هم دیدیم که تقلب
بیداد نمود. دست بازی ها و تقلبکاری رسمیت یافت.
-
نباید جای شک بماند که جان
کری وزیر خارجۀ امریکا، اشرف غنی را رئیس
تعیین نمود. عبدالله عبدالله که بر موج اعتراض مردم خشماگین و جوانان معترض نشست،
بنابر ماهیت آرزومندی ها و انگیزه های سود جویانه، دم فروبست و به جوانان معترض از پشت خنجر زد. فیصله های
قصر سفید در پشت درهای بسته در کابل، انتخاب خویش را نمود. در واقع وزیر خارجه
امریکا، برنظام تعریف ناشده در قانون اساسی، نام "حکومت وحدت ملی" نهاد
و رئیس جمهور و رئیس اجرائی تعیین کرد. اشرف غنی را در چوکی ریاست جمهوری نشاند.
زیرا پیشتر او را تعیین نموده بودند و این دیگری (عبدالله عبدالله) را تشخیص داده
بودند که با نام و مقامی دهنش شیرین میشود و زبانش گنگ و خاموش. چنین نیز شد.
"ضیالحق امرخیل مسؤول تقلب... که جرم وی با خیانت ملی برابر
است، از جانب حلقات حکومتی به صفت قهرمان ملی
تبلیغ شد و جان کیری به اساس همین تقلب"دولت وحدت ملی؟ را تشکیل کرد.
چیزی که در قانون اساسی افغانستان وجود ندارد."
تقلبکاری که بالفعل دستگیر شد و کمره های تلویزیونی خبر
آنرا انتشار دادند، از طرف اشرف غنی به عنوان وزیر دولت در امور پارلمانی وبالاخره
والی جلال آباد تعیین شد. اما جنرال ظاهر قوماندان امنیه آنوقت درکابل، با مشکلات بسیار مواجه گردید حتا
با فرستادن انتحاری ها تدارک قتل او دیده شد.
-
کمسیون انتخابات بر لزوم دید گروه حاکم وظیفۀ خدمتگذاری
به مافیای قدرت را در پیش گرفت.
-
آنانی که مانند امرخیل بالفعل دستگیر شدند، به رغم
بازتاب گسترده و فشار آمیز مردم و رسانه ها، به دلیل مشارکت مافیایی، روی محکمه و محاکمه
را ندیدند. حتا مشاور ارشد تعیین شد. زیرا دراین نظام و ساختار آن محکومیت خائنان
بزرگ و وابسته گان به آن، پذیرفتنی نیست.
نصیرمهرین
افغانستان و دموکراسی
۹
ره آوردهای "این
دموکراسی"
۵
-
در این "دموکراسی"، بر روی مظاهرۀ مسالمت آمیز
شلیک شده و ازموترهای آبپاش با آب های کثیف استفاده شد. مظاهرۀ مسالمت آمیز ومدنی
جنبش روشنایی، با استفاده از ذخایر انتحاری به خاک وخون کشیده شد.
-
وزرای چپاولگر
طرف لطف قرار گرفته، یگان مامور پائین رتبه به محکمه سپرده شده اند.
-
با پاکستان که بدخواهی اش در قبال افغانستان شناخته شده
است، پیمان بستند و وزیر دزد معارف، آنرا افشا کرد، زیرا پروژۀ مکتب های خیالی اش
افشأ شده است، بعد هر دوطرف خاموشی را به عنوان یکی از مظاهر اعمال مافیایی، ترجیح
دادند.
-
این "دموکراسی" کشت مواد مخدر را رونق بی
مانند داد. با آنکه ملاحظه میشود که ده ها هزار هکتار زمین برای کشت مواد مخدر در
اختیار قاچاقبران این مواد است، اما از درآمد و معامله با آن سود برده و اقدامی
علیه آن نکردند.
-
دراین "دموکراسی" رشوت ستانی در همه جا بیداد
میکند.
-
از برکت پولهایی که در جیب "رهبران جهاد"
قرارگرفت و از برکت دالرهای این "دموکراسی"، "شورای علمأ"
ومساجد سیاسی رونق بی مانند یافته و ملاها با گرفتن معاش از حکومت و پولدارانی که
استفادۀ ابزاری از دین جز کارنامه های شان است،- ودر کنار آنها بدون تردید پولهای
عربستان و ایران- ، به پخش و بذر نفرت و خشونت انگیزی و توجیه سلب حقوق بشری و به
ویژه پافشاری برای پایمال نمودن هر چه بیشتر حق شهروندی و حقوق زنان مشغول شده
اند.
افغانستان و دموکراسی
۱۰
ره آوردهای "این دموکراسی"
۶
-
به مسألۀ کوچی
ها تا آنکه به عنوان یک مسأله نگاه شود و نیاز اسکان آنها، همچنان تجارب تاریخی،
جوانب تخریبی و تخریشی قومی ( به ویژه ستم برمردم مناطق هزاره نشین) در چارچوب
کلانتری مطرح شود، کوچی ها در طی زمان،
وسیلۀ و ابزاری شدند برای نسل کشی و بیشتر شدن نارضایتی های تراکم شده.
-
این "دموکراسی"
اگرخبرنگار وخبررسان و رسانه هایی را که با آروزهای نیک قدم نهادند، زیر فشار و
ارعاب نهاد، رئیس جمهوراش اشرف غنی با وضوح تمام از تحقیر آنها چنین گفت: "تلویزیون ها را یک طرف بگذارید. بگذارید از آنهـا
بــاد براید، از شما بمــب برآید."
-
" در نتیجه دموکراسی ابزاری شرایط هرنوع کار برای دگرگونی های
تخریبگر به گرداننده های خارجی و داخلی سیاست افغانستان، آماده شد. مرحلۀ دموکراسی
ابزاری جایش را به سرعت به امحای فزیکی شخصیت های مشخص حزبی و قومی، مداخله های
مستقیم د ر پاشاندن ائتلاف های ملی، انتقال سریع جنگ از جنوب به شمال افغانستان، طرح
تسلیمی ولایات افغانستان، استفاده از ترور و انتحار در سرکوب فعالیت های مدنی، فلج
ساختن مکتب ها و تقویت مدرسه های دینی، توافقنامه های خود سر وغیر عادلانه و ده ها
عمل ضد ملی داد."
-
. . .
منزلگۀ
"این دموکراسی" مملو از چنین کارنامه ها است که برخی را آوردیم.
*
پیوست
ها
1
کاش وکلای حریص خجالت بکشند
خبرِخود اندیشانه و
حریصانه ی "وکلای ملت" از جمله خبرهایی با بازتاب بیشتر است. رئوس نکات
عمده را چشمداشت های حریصانه ی مالی و حقوقی آنها تشکیل می دهد: 25 در صد معاش
کنونی، داشتن پاسپورت سیاسی، پاسپورت خدمت برای اعضای خانواده، دومحافظ؛ که البته
همه باید مادام العمر
. . .
از ویژه گی های تصویب
خود ساختۀ آن این است که بدون جنجال و به زودی تصویب شده است ( 8 رای مخالف از 125
تن حاضر درمجلس)
نا مبارک تان باشد!
تا آنجا که جریان چندین
ساله ی کارنامه های آنها دنبال شده است، اکثریت آنها با این اوصاف معرفی شده اند:
مردمان وظیفه ناشناس، بی
اطلاع از اساسات دموکراسی و فعالیت های پارلمانی، آغشته با فرهنگ فحاشی، غیرحاضر
در "شورا"، مشغول سازمان دادن شبکه های قاچاق بری و زراندوزی، رشوت
ستانی و رفتن به دفاتر وزرا و بقیه دولتمردان، دروغگویی، مسافرت به کشورهای خارج ،
بسا موارد آله ی دست گروه ارگ نشین یا وسیله فشار . . .
تصور می شود که رخنه و جای
یابی افرادی با چنین اوصاف در آنجا، محل تعجب ندارد. زیرا آنها پیشقراولان داعیه
دموکراسی خواهی و یا ادامه دهنده گان کدام نهضت و جنبشی نبوده اند که آموزش دیده
باشند. بلکه وقتی ایالات متحده امریکا، ضمن عملی نمودن برنامه ی قهر و خشم بالای
القاعده، ساختارها و خانه گک ها یی ایجاد کرد که باید در آنها عده یی می نشستند،
بیشترین پولدار، متنفذ و زور دار رنگارنگ رفتند و آنجا را گرفتند. بی توجهی آنها
به مسائل مهم جامعه که قوه مقننه با آن مشغول باشد، از بی اطلاعی و چنان موقعیت
اجتماعی ذهنی، فرهنگی ایشان ناشی شده است. بقیه ارکان دولت که غرق درفساد بودند،
رشد فساد پیشه گی "وکلا" را موقع بیشترمی داد. این است که در کمال دیده
درایی و بی اعتنایی به اوضاع اسفبار جامعه، بی اعتنایی به وضع مشقت بارملیون ها
انسانی که بسیار زیر خط فقر زنده گی می کنند، پنهان داشتن ذخایر و امتیازات و خوشگذرانی
چندین ساله؛ خود گل کوزه می شوند، خودکوزه می سازند، تا از اشک مردم مظلوم آن را
پر کنند و بنوشند.
خجالت بکشید "وکلای
شورای ملی افغانستان
"!
شاید بزرگانِ نشسته
در"مجلس اعیان "، از اعتراضات برحق مردم آگاهی یافتند که سعی نکردند در
چنین توقع حریصانه و خجالت آمیز، خود را شریک بسازند.
افغانستان و دموکراسی
۱۱
ره آورد های "این دموکراسی"
۷
اشرف غنی:"تلویزیون ها را یک طرف بگذارید. بگذارید از آنهـا
بــاد برآید، از شما بمــــب برآید"
یاد آوری:
در متنی که برای چاپ کتاب
افغانستان و دموکراسی، ترتیب شده است،
برای توضیح مستندِ موضوعات مطرح شده در برگهای پیشین، برخی اسناد در پایان کتاب
آورده شده اند. اما در اینجا این پیوست ها را در پایان قسمت های آوردم که انتشار
یافته اند. پیوست نخست در قسمت دهم زیر نام "وکلای حریص..." منتشر شد.
دو
"یونیسف Unicef" امروز3 جون 2018 در کابل این گزارش را به نشر سپرد:
در افغانستان
حدود 4 ملیون کودک (7 - 17 ساله) از رفتن به مکتب محروم استند. از میان آنها دو
ملیون و دو صدهزار دختر است. علل مهمی را که یونیسف برشمرده است، عبارت اند از:
جنگ طالبان (که از آنها با عنوان"مسلمان رادیکال"، نه تروریست یاد میکند)،
گروه تروریستی "دولت اسلامی" (داعش). افزون بر آن، فقر وتنگدستی که
کودکان را به سوی کار رهسپار میسازد و ازدواج های پیش از وقت. بر بنیاد این گزارش،
نهادهای کمک رسان بشری، از تعداد 100000
بیجا شده گان داخلی نیز تذکر داده اند. در گزارش آمده است که پس از آغاز 16
سال کمک های جهانی، هنوزهم نیمی از کودکان از دستیابی به مکتب و درس محروم استند.
"یونیسف"
یادآوری میکند که به زودی مکتب های بیشتری در مجاورت مناطق جنگی، مسدود خواهند شد.
ویا والدین کودکان مانع رفتن کودکان به مکتب خواهند شد، زیرا فاصلۀ خانه تا مکتب
پرمخاطره است. چنان خطری بیش از همه دختران را تهدید میکند.
*
سه
محمد اشرف غنی
در مزار شریف، در حضور جمعی از نظامیان و نیروهای امنیتی گفت:
"تلویزیون
ها را یک طرف بگذارید. بگذارید از آنهـا بــاد برآید، از شما بمــــب برآید"
بعضی ها علیه
این سخنان او زبان به شکوه و شکایت گشودند، درحالی که به نظر من، او با این سخنان
سطح، سویه و باورهای خویش را به نمایش می گذارد. او دلبستگی به تروریست های
طالبانی دارد. بر بنیاد چنان علایق، خبرنگاران و خبر رسانانی را که سر درکف نهاده
و از جنایات تروریست ها خبر تهیه نموده و آن را به گوش هموطنان وجهانیان می
رسانند، دلخوش نیست. هنگامی که تروریست های دوست او، خبرنگاران را به قتل می
رسانند، نه از موضع ضد تروریستی، بلکه به دلیل قرار گرفتن زیر فشار و فضای سیاسی
روز، از برخورد دوگانه و محیلانه استفاده می نماید و از آزادی بیان دفاع می کند.
شایستۀ یادآوری
است که میهن ما دارای رسانه ها از جمله برخی تلویزیون ها و خبرنگاران تروریست
دوست، متعصب بسیارجاهل و آسیب زای نیز است. اما نادیده گرفتن حال و روز گار انسان
هایی که با هزار مشکل، به تهیه گزارش و انتقال آن می پردازند، و از آنها با این
جملات مزخرف "بادبراید" یاد کردن، بسیار جفا آمیز است. به ویژه که در
این ده ماه سال جاری در مجموع افغانستان، 377 مورد قتل، ضرب و شتم، تهدید و توهین
خبرنگاران گزارش یافته است. چالش ها و تهدیدهای امنیتی در سر راه وظایف آنهانشسته
و مصؤونیت کاری ندارند.
رئیس جمهوری که مانع عملیات علیه تروریست ها
بوده است، به نظامیان و نیروهای امنیتی نیز دروغ می گوید. زیرا ستون پنجمی ها
همواره نظامیان پاکباز و افراد امنیتی قرار نداشته در حلقۀ خائنان را از پشت خنجر
زده اند.
افغانستان و دموکراسی
۱۲
ره آورد های "این دموکراسی"
"جامعه
مدنی چی معنی؟
حقوق بشر چی معنی؟..."
۸
یاد آوری:
در متنی که برای چاپ کتاب
افغانستان و دموکراسی، ترتیب شده است،
برای توضیح مستندِ موضوعات مطرح شده در برگهای پیشین، برخی اسناد در پایان کتاب
آورده شده اند. اما در اینجا این پیوست ها را در پایان قسمت های آوردم که انتشار
یافته اند. سه پیوست در قسمت های پیشین منتشرشده است.
(ن.م)
چهار
عزیز رفیعی. کابل. بیست وسوم ماه می سال 2019 ·
برای اقتدار و خشونت برنامه ریزی میشود
"هژده سال گذشته فرصت طلایی برای بازاندیشی سیاستمداران و
اعتلای کشور بود. برخلاف توقع، عقده گشاییهای تاریخی و پلانگذاری برای دوام و
تکرار سیستماتیک جنایات گذشته، سبب شدند تا فضا تنگتر و کینه توزی بیشتر گردد.
ملت مظلومی که باید برای درک بیشتر همدیگر طرح میریخت؛ برای حذف و سرکوب بیشتر
همدیگر در برنامه ریزی شد. نتیجه چنان برآمد که انسانیت، برابری، همدیگرپذیری و
پیشرفت لقمههای چربی شدند در گلوی وحشت، دشمنی، کینه توزی و عقب گرد. یعنی
افغانیت، اسلامیت و دموکراسی نتوانستند پاسخی برای
بن بست بیابند. از دولت اسلامی تا امارت، تا جمهوریت و تا حکومت وحدت ملی همه برای
از هم پاشاندن به کار افتادند تا برای به هم پیوستاندن.
اکنون که در سخت ترین روزگار هستیم، هنوز برای اقتدار
و خشونت برنامه ریزی میشود تا برای تساهل و برابری. خانۀ ملت هم به
"بدخانۀ" تبدیل میشود که در آنجا میتوان تن، جان، عزت و شرف را، هم
خرید و هم به حراج گذاشت. خلاصه ملتی "گدا متکبری" که نان ندارد اما
سرمایهدار دارد، ملتی که حکومت ندارد اما سیاستمدار دارد، ملتی که آینده ندارد
اما تاریخ دارد، ملتی که فکر ندارد اما متفکر دارد؛ مستحق همین سرنوشتیست که در
آن هست.
ای داد و بیداد!"
*
پنج
دولت دولت یار. وین. اطریش.
جامعه ي بي خرد قطعا جامعه بي آبرو، جامعه بدبخت
"بحران
سازي و كشمكش ميان دو قطب و دو فرهنگ در افغانستان؛ فرهنگِ مشاركت و فرهنگِ تقلب:
سنت و الگوي رفتاريِ حاكم در سياست
افغانستان هنوز همان سياستِ سلطه مطلق قومي و انحصار قدرت تاريخي است. علي رغم دو
دهه تجربه نظام ظاهرا دموكراتيك در افغانستان، تأسيس قانون اساسي حاوي حقوق برابر
شهروندي و تجربه چندين انتخابات واقعيت اما اين است كه سياست در افغانستان تهي از
عقلانيت و پر از انگيزش هاي قومي و غريزه قبيلوي است. به يك
تعبير مي توان گفت كشمكش هاي سياسي در افغانستان ميان دو قطبِ متضاد صف بندي شده
است. قطب اول كه با پشتوانه "روايت
تاريخي" و قدرتِ متصلبِ ساختاري در صدد بازتوليد استبداد قومي و استحكام هويتِ به
اصطلاح "قوم فاتح" است، با تمام توان تلاش مي كنند جلوي نهادينه سازي دموكراسي، برابري، شايستگي،
عدالت اجتماعي، رعايت حقوق برابر شهروندي و انتخابات شفاف را بگيرند. اين قطب در
گذشته دروغين، خونين و پر از نكبت و جنايت شان گير مانده و با چنگ و دندان در
تداوم آن مي كوشند. اين قطب
آرمان پشتونستان بزرگ، پشتون به عنوان مالكِ افغانستان و برادر بزرگ، حاكميتِ دولت
به مثابه ناموسِ قوم و حاكمِ كشور به مثابه نماد تداومِ برتري و سمبلِ قومِ هميشه
فاتح است. از اينرو اين قطب از انتخابات شفاف و چرخش قدرت چونان كابوس ترس داشته و به
تقلب به عنوان آنتي مشاركت سياسي توسل جسته اند. براي اين
گروه حاكم رنج مردم، فقر مردم، اراده مردم، درد مردم، آينده مردم و سرنوشت مردم
اساسا مسئله نيست و حتي به قيمت كشتار و خون ريزي بحران سازي مي كنند. براي اين
ها رأي مردم نه به عنوان اراده، خواست و شخصيت مردم بلكه به عنوان يك كاغذ ريخته
شده در سطل آشغال معنا مي شود. (براي
جلوگيري از برداشت اشتباه و بهانه قوم گرايان مغرض بايد تذكر بدهم كه منظور من از
پشتون و قوم معناي سياسي آن به مثابه برساخت ناسيوناليستي مورد نظر است نه قوم به
معناي فرهنگي و اجتماعيِ آن كه در اين معنا من هم خودم را پشتون و هم سرنوشت با هم
وطنان محروم پشتونم مي دانم)
قطب دوم نيروهاي پراكنده ي است كه دغدغه انسانيت، آزادي، عدالت و دموكراسي را
دارند. اين قطب مي خواهد افغانستان جديد تولد يابد؛ افغانستاني كه در آن قوميت معيار
هويت و تخصيص ارزش ها نبوده بلكه فرديت و هويت طبقاتي- اقتصادي
مقياس و ميزان آزادي و عدالت باشد. اين قطب
شوربختانه هنوز هويت سياسي و بدنه اجتماعي ثابت ندارد اما به صورت پراكنده در قالب
اعتراضات شبه اومانيستي در ميان جوانان و زنان خود را نشان مي دهد..."
*
شش
کار کرد نهاد عدلی
نمونۀ استیناف غور
در حاشیۀ گپ های رییس محکمه استیناف غور که گفته است:
"جامعه مدنی چی معنی؟
حقوق بشر چی معنی؟
کُـلش کارهای اشتکانه( طفلانه) است، همی کافرها و
مشرک ها در بین ما کار میکنه و ما را در به در کرده"
چندی پیش در راستای یادداشت برداشتن از موضوع چالش
فساد در افغانستان، گزارش پایان توجه ام را جلب نمود:
" نهادهای کلیدی غور در درجۀ اول فساد قرار
دارند"
". . . در گزارشى که ازسوی این دستۀ تحقیق کننده
به نشررسیده؛ ریاست معارف، ریاست څارنوالی استیناف، محکمه استیناف، قوماندانی
امنیه، ریاست صحت عامه، شاروالی، ریاست عدلیه، ریاست زراعت و مالداری و اداره
ولسوالی ها، از جمله ادارات آلوده به فساد در درجه اول گفته شده اند. . ."
(محمد حسن حکيمى، فيروزکوه (پژواک،١٨ دلو٩٣ 2015-02-08 )
وقتی از آلوده گی این عناصر به فساد و مردم آزاری
آگاهی می یابیم، وقتی زمینه های پرورش و بستر رویش آنها را در نظر می آوریم، وقتی
ایجاد موانع برای آشنایی مردم با حقوق بشر و درک و فهم از مدنیت را می بینیم؛ در
پاسخ به گپ های حاکی از بی عقلی و پس مانده گی رئیس، نشان دادن این راه بهترتشخیص
می شود، که حقوق انسانی در جامعۀ ما بیشتر توضیح شود.
بیست وپنجم
اپریل 2015
افغانستان و دموکراسی
قسمت ۱۳
چرا بی قانونی و کارکردهای ضد دموکراسی
کارکرد
آن از کجا، از کدام نیاز و یا زمینه ها برخاسته است.
پیش
از پرداختن به این پرسش، بسیار مهم است که نخست واقعیت های تلخ یادشده در بالا را که
زیر عنوان ره آورد های این دیموکراسی دیدم، پذیرا باشیم.
پذیرش وعدم پذیرش این واقعیت های تلخ، مرز روشنی
را نشان میدهد میان کسانی که برایند "این دموکراسی" و آزادی های مافیایی
را می بینند، بر آن انگشت انتقاد می گذارند، با کسانی که از دسترخوان حرام فاسدان
کلانتر چیزی اندوخته و ترجیح داده اند چشم وگوش کور وکر داشته باشند.
با
داشتن تصویر اذیت بار بالا از اوضاع، میخواهیم بدانیم که چرایی و عوامل شکل دهنده وایجاد گر آن در کجا
است.
می
پرسیم که چرا چنین شده است؟
رئوس برخی نکاتی را که آوردیم، نتایج کدام
میکانیسم یا کارکردها بوده اند؟
در تبیین این موضوع، نقش پررنگ وپرنفوذ عامل
بیرونی، ظرفیت های عوامل مطیع داخلی یاد شده در بالا و مجموعه یی از عوامل دارندۀ
پیشینۀ تاریخی در جامعه را مؤثر دانسته، آنها رامشخص تر می نمائیم.
الف: نیازعامل
واکنش به یازدۀ سپتمبر
امریکا درقصۀ دموکراسی وازمیان
برداشتن رنجهای مردم افغانستان نبود ونیست...
وقتی
نیروی خارجی در یک کشور حضور می یابد، رئیس دولت اش را از بیرون تعیین وبه افغانستان میفرستد، وقتی هزینۀ مصارف ومعاش
کارمندان را تمویل میکند و پایگاه های نظامی اش را در تصرف دارد، میتوان به میزان
نفوذ آنکشور در کشور بیچاره پی برد.
مناسبات ایالات متحدۀ امریکا و افغانستان دارندۀ
چنین روابط است. با آنکه مقام های امریکایی نگفتند وننوشتند ( و نمی گویند ونمی
نویسند) که حتماً در افغانستان چنان وضعی ایجاد شود که اکنون شاهد مردم آزاری آن
استیم، اما کارکرد یک نظام نتایج لازمۀ آنرا بار می آورد. امریکائیان نگفتند که در
افغانستان حکومت فاسد ومردم آزارایجاد شود. امریکائیان مقداری خود ومقداری هم از
سایرکشورهای جهان ملیاردها دالر را وارد افغانستان نمودند. آنها بیشترمتوجه شبکۀ
تروریستی القاعده شدند واینکه افراد دارندۀ پیشینۀ دوستی وفرمانبرداری ادارۀ نسبی
امور را داشته باشند. در اینجا کارکردی را که یک نظام اقتصادی یا آنچه به اقتصاد بازار
ازاد شهرت یافته است، دیده ایم که با انجو بازی ها، آغاز نمود و با سؤ مدیریت،
مدیریتی که از چشم مسؤولین امریکایی امور افغانستان پنهان نبود، مفاسد ونابرابری
های اجتماعی مهار ناشدنی را بار آورد. سخنان بالا دلالت بر این دارند که چشمداشت
تحقق دیموکراسی از امریکا اشتباه است. امریکا در قصۀ دموکراسی و از میان برداشتن
رنجهای مردم افغانستان نبود ونیست. امریکا اهداف خود را درافغانستان دنبال کرده
است واین اهداف، گوشه چشمی هم به دموکراسی برای افغانستان ندارد. نقش همجوشی اش را
با ظرفیت های داخلی بیشتر توضیح میدهیم.
ب: ظرفیت های
داخلی
آنچه
اینجا بیشتر طرف توجه می آید، کارکردهای ظرفیت های داخلی جامعه است که در چارچوب
اهداف رهبری امریکا، به پرسش چرا چنین شد، باید پاسخ بدهد.
از
کوزۀ ظرفیت ها وعوامل داخلی، چنین نتایج ( اوضاع کنونی افغانستان ومصایب سنگین آن)
زهرآمیز تراویده است. این ظرفیت های کارساز و مؤثر در پدید آیی اوضاع دردانگیز، بیشترینه
با عوامل سنتی تجدد ستیز آمیخته اند. درکنار عامل مادی- زراندوزانه ومیل به چپاولگری،
رویکرد زیانبار برتری خواهی قومی و میدان یافتن قوم ستیزی، زمینۀ بیشتر ونامساعد
را برای سمت وسو یافتن در مسیر دموکراسی ایجاد کرده است.
وقتی
قرائت سنتی وتحول ندیدۀ دینی با تمام پر رنگی اش، آمیخته با عامل قومی وقبیله یی
شکل گرفت، محورهای ایجاد شدۀ ناشی از آن، الزاماً در بیگانگی با دموکراسی سمت
یافت. زیرا دموکراسی در یک جامعه با محوریت قومی ممکن ومیسر نیست.
چنین ظرفیت های فرهنگی – اجتماعی، در چارچوب تسلط ونفوذ
بیگانه وبه ویژه گردن فرو داشتن و فرو بردن بیشتربه لزومدیدهای رهبردی بیگانۀ قدرتمندی
مانند ایالات متحدۀ امریکا، جان و توان بیشتر تخریبی در جامعه یافتند. امریکا، در
ایجاد چنین ساختار، جابجا نمودن مهره ها، تمویل ادارات، تصمیم گیرنده است. اگر
زلمی خلیلزاد را به عنوان یک تن از مهندسان و طراحان تأثیر گذار طرح های امریکا و
ایجاد چنین وضع در نظر آوریم، می بینیم که نمادی است از همجوشی
از هر دو عامل. از یکسو ناف نابریده از علایق قبیله یی درافغانستان دارد واز
آنسوی، نماینده گی از منافع محافظه کاران امریکا میکند. ذخایری که از آنها استفاده شده است، با قانون، قانون
پذیری و رعایت احکامِ حتا قانون معجون مرکب خودشان، میانه و پیوندی همراه با
احترام ندارند.
در چنین خلایی نیزافغانستان وادعا های دموکراسی سازی
ملعبه یی در دست مجموعۀ این عوامل شد. کار
ظرفیتها وعوامل دخیل در شکل دادن رویداد
ها، تحقق همان اهداف و مرامی بود که در سینه داشتند. و آن اهداف مجموعه یی از
مفاسد، تنگنظری ها، استفاده جویی ها، زد وبند های مافیایی بود، نه سعی وکوشش در
راستای سمت وسو یافتن دموکراسی در افغانستان.
از همان روی بود که آنچه به صورت رسمی از قانون
و دموکراسی نام برده شد، در عمل به عنوان سطرهای سیاهی بود که به تمسخر می ارزید.
"نظام بازار آزاد"، زمینه های بهتری را برای این همه بی بند وباری ها
فراهم نمود. سپردن سکان اقتصادی افغانستان به دست افراد سرهمبندی شده و مؤظف دولتداری،
از اقتصاد نظام بازار آزاد تصویری ارائه داد حاکی از دزد سالاری و زمینۀ بهتر
ومساعد برای حیف ومیل ملیاردها دالر. در حالی که هماهنگ نمودن برنامه های اقتصادی
در پرتو اقتصاد دولتی و خصوصی با تعیین اولویت ها در کشور جنگزده و فروپاشیدۀ
مامیتوانست از سیل پولی که وارد شد، بهرۀ مثبت بگیرد.
افغانستان و دموکراسی
۱۴
ج- اوضاع پیشینه
1-
اقتدار گرایی حکومت های پیشینه
2-
کودتا ها و جنگها
1-
اقتدار گرایی و خطا های حکومت های پیشینه
در بالا ازعوامل نزدیک وظرفیت
کارکرد عوامل بیرونی وداخلی یاد نمودیم، اما شایان یادآوری است که موفقیت این
کارکرد زمانی میسر شد که پیشینۀ جامعه از هر نگاه بستر مساعد را در اختیار آنها
نهاده بود. پیشینه هایی که با کارکرد حکومت های استبدادی واقتدار گرا، مردم
افغانستان را از آگاهی به نیازها و
سهمگیری مثبت در امور جامعه دور و در تاریکی نگهداشتند. بنابر آگاهی تاریخ و جامعه
شناسی جوامع، هنگامی که مردم یک جامعه در تاریکی به سرببرند، نا آگاهی آنها سبب
بهره برداری های متنوع وحتا ضد انسانی می شود.
جامعه یی را در نظر آوریم که عقب
نگهداشته شد. مردم ما از خوبی های تحولات وپیشرفت ها در زمینه های اقتصادی،
اجتماعی، فرهنگی و سیاسی محروم وعقب
ماندند. بدون تردید و با توجه به مردمی که از خواندن ونوشتن محروم بودند، آموزش های
بسیار پیشینه وسنتی گوش آویزشان بود، با دیدگاه خـُـــرد و محدود زنده گی بدوی به
قضایا و زنده گی برخورد نموده، نیروی محرکۀ فعال برای دسترسی به بهبود خواهی برای
خود نشده، بلکه پیشرفت های جامعه را با موانع ومحدودیت ها مواجه کرده و تحقق اهداف
گروه های فساد خوی و زر اندوز را کمک رساندیند. اکثریت مردم افغانستان، چنین وسیله
یی را دراخیتار تبهکاران زورمند کنونی نهاده اند.
حکومت
های استبدادی، طی سالهای متمادی نه تنها برنامۀ جدی و مورد نیاز آموزش دهی نداشتند
تا مردم با سواد شوند، بلکه بارها بهترین
هایی از دارنده گان اندیشه های تحول طلبی، فرهنگ گستری را که میتوانستند در زمینۀ
پخش وبذر فکر بهبودی خواهی وبالا رفتن شعور سیاسی، دسترسی به افکار تحمل آمیز مصدر
کارسودمند شوند، اعدام وزندانی نمودند. این موضوع را درعنوان دورۀ هفتم شورا بیشتر
باز می نمائیم.
هم
راستا با این آسیب زایی وخطا کاری، تاریخ بهره گیری ازسران اقوام وقبایل مردم برخی
مناطق پشتون نشین کشور را در نظر آوریم که سران حکومتی با دادن پارۀ از امتیازهای
اداری و مادی، برخی از آنها را در کنار خود قرار دادند، اما در واقع به رشد اجتماعی،
فرهنگی و سیاسی پشتونهای کشور به ویژه به افغانهای جنوب کشور، آسیب های زیادی
رسانیدند.
مردم
مناطق مرکزی افغانستان که بیشترین نفوس ملیت هزاره و دارندۀ مذهب شیعه را تشکیل داده اند، با سیاست
اشکارا تبعیض آمیز چند جانبه زیرستم چند بُعدی ملی ومذهبی روزگار تلخی را دیدند.
در برنامه های انکشافی برای مناطق مرکزی کشور
سیاست اشکارا تبعیض آمیز اعمال شد. ازینرو آنها ومردمان همه مناطقی که با تبعیض
مواجه شدند، برای کاریابی به شهرها و بیشتر به سوی شهر کابل روی آورده، دشوارترین
کارهای جسمی، آزاردهنده ترین سرپناه ها را برای به دست آوردن لقمه نانی متقبل
شدند.
انحصارقدرت،
آموزش های غلط و سرکوب های تحول طلبان
راکه حکومتهای پیشین به نمایش نهادند، همچنان تفاوت های طبقاتی، تبعیض های
گوناگون، عدم توجه به نیازهای عاجل مردم، جامعه یی را شکل داد پسمانده و با مردم
ناراضی اما فاقد شعور سیاسی برای حرکت وحق
ستانی. جامعه یی که از فرهنگ سیاسی مورد نیاز برای دیموکراسی دور نگهداشته
شد.
آن
عوامل که در جلوگیری از کوشش های دموکراسی خواهانه مؤثربود، در رویاندن ناهنجاری
های کنونی سهم بسیار دارد.
افغانستان و دموکراسی
اوضاع پیشینه
۱۵
۲- کودتا ها وجنگها
(کودتای 26 سرطان، کودتای هفتم ثور، تهاجم شوروی، جنگهای داخلی- تنظیمی )
هنوز تجربیات وفعل انفعالات آن جریانات وارزیابی های محمد ظاهر شاه از
دموکراسی تفننی اش به پایان نرسیده بود که بازهم دستی از همان پیکر پرورش یافته از
دیدگاه ها واعمال استبداد خوی سردار هاشمی ومخالف آزادی ها وارزشهای مورد استفادۀ مردم،
برای قلع وقمع دموکراسی برون آمد.
کودتای 26 سرطان پاسخی به قدرت جویی،
پاسخی مخالفت آمیز با دموکراسی بود و راهی
به سوی احیأ شیوۀ سنتی- استبدادی شهرت یافته به استبداد هاشم خانی . ازهمین
روشکل نظام جمهوری با آن مضمون عاری از
ارزشهای دموکراسی، جز ترفند فریبکارانۀ شکلی از نظام استبدادی نبود.
کودتای 26 سرطان، فضای نسبی مساعد پیشین را با جمهوری
استبدادی محمد داؤود خان از میان برداشت. و این تنها نبود. این کودتای پیروزمند
اما مصیبت زا با برنامه های سیاسی خودرایانه و بی اعتنایی به سایر اقشار جامعه،
زمینه های نابودی خود و ژرفتر وگسترده ترکردن همه ابعاد ضد دموکراسی را فراهم
کرد.
برایند راه وروش دلبسته گی به سیاست های اتحاد شوروی که
با کودتای 7 ثور 1357 حاکمیت یافت، ظرفیت سیاسی را به نمایش نهاد وکارمورد نیازاش
را انجام داد. کار مورد نیازش این شد که برای تطبیق عقیده و فکر و مرام خود با
سرکوب های خونین کوشید و دگراندیشان یا دارنده گان سایر اندیشه ها وعلایق را نه
تنها از فعالیت فرهنگی و سیاسی باز داشت، بلکه کمر به نابودی آنها بست. سوکمندانه
جامعۀ مواجه با چالشهای نداشتن سواد بیشترین مردم، حتا بیشترین دانشوران و تحصیل
یافته گان خود را با سرکوب های خونین "جمهوری دموکراتیک افغانستان"، به
"رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان" از دست داد.
این بود که
دامنۀ مصیبت برای فعالیت های زیانمند فردا ها بیش از پیش شد.
پیامد های خونین کودتای هفتم ثور1357خورشیدی نتیجۀ منطقی آن بینش
سیاسی غلط از دموکراسی و افزون برآن نتیجۀ درهم جوشی با نیازهای اتحاد شوروی بود.
زیرا تداوم استبداد چند ساله درافغانستان را بدون اتکأ به اتحادشوروی از
میان رفته، با دیکتاتوری حزبی و ضد دموکراسی نمی توانست
جواب بگوید.
از آنرو بود که مردم ما طی بیش ا ز دهسال حاکمیت خونبار و جفا پیشه یی را
به نظاره نشستند که بیش ازهمه ستم وشکنجه، سرکوب واعدام
زیرنام «دموکراتیک»انجام یافت.آن "دموکراسی"حامل عناصر سیاسی-
فرهنگی خفقان زا، تنها با کارکرد استبدادی ونفی دگراندیشان معرفی نشده است بلکه؛
اثرات منفی وآسیب های آن به ارزشها و اساسات دموکراسی درذهن وروان بخش قابل ملاحظۀ
مردم افغانستان سایه گسترد
اما گرچه بر بنیاد آن علایق، از "دموکراسی" و
"حکومت دمکراتیک" همیشه سخن میگفتند این هم زیانبار بود که جامعۀ نا
آشنا با دموکراسی، در معرض استفادۀ نیروهای ضد دموکراسی قرار گرفت. در نتیجه در
اذهان مردمان بسیاری، مقولۀ دموکراسی، چنان القأ شد که گویا کارنامه های "حزب
دموکراتیک خلق افغانستان"، معرف آن است. این بود که در برابر اصطلاح و واژۀ
دموکراسی، ذهنیت وکارکرد خشونت بار شکل گرفت.
افغانستان
ودموکراسی
۱۶
تداوم ضد
دموکراسی
۱
در بستر شرایط
معین افغانستان، منطقه وجهان، در طی یکی از پیامدهای خود، ضد دموکراسی را تحریک
بیشترکرد وآسیب اش به دموکراسی که تنها بدنام سازنده درحرکات روزمره نبود، بلکه ضمانت
های دیرینه تری را نیز از راه رشد واکنشهای قهقرایی، ضد دموکراسی وتضعیف توانمندی
جامعه برای دسترسی به خود ارادیت فراهم آورد.
این بدبختی که بسترنا مساعد جهانی برای
دموکراسی را بار آورد، حضور وتداوم جنگ
سرد میان قدرت های خارجی نیز به دامنۀ آن افزود. گروه های وابسته به اتحادشوروی می
کشتند و می بستند، غربی ها به شمول چین (زیرا شوروی را خطرناکتر، امپریالیسم جوان
ودارندۀ اشتهای بسیار، ارزیابی مینمود) برای مشغول سازی و درواقع زله سازی وکم نفس نمودن وزیر فشار نهادن شوروی؛
تنظیم های اسلامی- سیاسی ضد کمونیستی را تجهیز کردند. این ضد کمونیستی بودن،
ازخواستگاه عدالت خواهی و ارائۀ بدیلی که جفاورزی و وابستگی به بیگانه را محکوم
کند، برنخاسته بود، بلکه با شعارهای کلی- عمومی واسلامی، روی دیگر تیغ خشونت را
تیزتر کرد.
دراین
برنامه، وضاحت داشت که بهره برداری از مخالفین شوروی طرف توجه بود نه پاسخگویی به
نیازهای مردم افغانستان.
پس درآن سالها که شوروی نیز به افغانستان حمله
برده بود، کاربرای دموکراسی در میان مردمان مخالف حکومت دست نشانده نیز غایب بود.
اگر عناصر ویا نهادهایی از دموکراسی صحبت داشتند، واز فعالیت در داخل کشور نیز
محروم شده بودند، در بیرون کشور، یا باید فرار را به سوی کشورهای دوردست ترجیح
میدادند ویا در پاکستان و ایران با دشواری ها، مصلحت اندیشی، همرنگ جماعت شدن
محکوم بودند و یا با ترور مواجه میشدند. حتا آنانی که در آنزمان سعی نمودند،
ازتبارز نام دموکراسی صرفنظر نموده و لقب مصلحتی اسلامی را در پیشانی نشریات ونهاد
های خویش حک نمایند، تحمل پذیر نبودند.
در هر دو طرف جنگ ضد دموکراسی، سخن خویش را با
تفنگ، خشم، نفرت وکینه توزی ابراز کرد.
ما "دموکراسی" دیگری را نیز داریم. "دموکراسی" خادیستی
نجیب الله را که به فرمان ماسکو ببرک کارمل را برطرف و نجیب الله را رهبر تعیین
کرد. اما دموکراسی خواهی! او را نجات نداد. مطابق
خط مشی گورباچف که باید قوای شوروی را از افغانستان خارج کند، رو پوشی مطرح
شد با نام "مصالحۀ ملی" و نمونۀ مورد نیاز آن به دموکراسی محیلانه.
پس از وزیدن بادهای از پروستروئیکای گورباچف وبرمبنای نیازهای سیاسی آن در
مورد گرفتاری ها درافغانستان، ودرحالیکه شکست نا دموکراسی چندین
ساله یا استبداد حزبی وضاحت یافته بود، نیاز آرایش ذهنیت " مصالحۀ ملی
"را در توسل به اندک نمایشات دموکراسی مآبانه دید.
اما محتوی اصلی وخواستگاه سیاسی اش را دلپذیرنمودن سیاست نجات بخشی حزب حاکم
تشکیل می داد. آن سیاست که با حفظ جفاآمیزی، ترفندهای محیلانه را نیزهمراه داشت،
ومهر ونشان پیشینۀ مردم آزارانه و کینه آفرینی های مزمن را حمل می نمود، در متن
شکاکیت وبی اعتمادی وبی اطمینانی و روبرو شدن باامواج برخاسته از دل عوامل
وعناصرنهفته وموجود درجامعه، مانند وضاحت بیشتر یافتن عناصر قومی وسمتی از درون
فروپاشید.
افغانستان و دموکراسی
۱۷
تداوم ضد دموکراسی
۲
واین
تنها کینه توزی وعدم پذیرش وتحمل مخالفین از سوی ح.د.خ ا نبود، بلکه فرهنگی سیاسی
یی را که تنظیم های جهادی داشتند، همدیگر خویش را نیز تحمل نکرده وبا جنگهای داخلی
نیز مشغول بودند.
در
چنین وضعیتی که نه آشنا سازی مردم با دموکراسی و نه ایجاد نهادی های که در سمت وسو
دادن دموکراسی مؤثر باشند، مقدور ومیسرشد، نتیجه مسلم بود که برای سالیان
اینده نیز چالش های بزرگتری در راه نشسته
است.
جنگهای
مصیبت زا و آزاردهندۀ کابل، نیز تصادفی نبود. ادامۀ جنگهای پیشینه و مخالفت هایی
بود که پیشتر نیز همه تنظیم ها را به جنگ وکشتن همدیگر مشغول نموده بود. زیرا آنها
با وجود سخن گفتن از کلمۀ واحد، خدای واحد، پیغمبر واحد و کتاب واحد، هرکدام راه
خویش را درپیش گرفته، جز موارد استثنایی که"اتحاد" میکردند، تنظیم خارج
از حلقه را به عنوان غیر اسلامی ودشمن می پنداشتند. سخن دور از انصاف خواهد بود که
بر بنیاد این موضعگیری عمومی، آنچه را حزب اسلامی گلب الدین حکمتیار با خشونت و
کشتار وآزار بیمورد اِعمال نمود، یادآوری ننمائیم. این حزب در اشاعۀ خشونت و کشتن
انسانها، دارندۀ دست بالاتر بود.
بر بنیاد چنان برداشت، رویکرد وکینه ورزی
ها بود که پس از رسیدن تنظیم های جهادی در
سال
(1371
خورشیدی-1992 .ع) به کابل، ادامه سیاست عدم همدیگر پذیری و تحمل نکردن دیگران، سبب
ساز خونریزی های بیشتر و ویرانی های جبران ناپذیر شد. در این میان ضمن نشانی نمودن
سیاست عمومی فاصله داشتن آنها از افکار و رفتار تحمل آمیز، این واقعیت تاریخی
فراموش نمیشود که جمهوری اسلامی ایران وحکومت پاکستان ونهادهای هم اندیش وبنیاد
گرای آنکشور، با مساعد نمودن فضای منطقه یی، آن جفای ورزی را پرورش دادند.
هنگامی
که جنگهای داخلی جامعه را از رمق انداخت و شیرازه های آن از هم پاشید، سزاوار تعجب
نبود که حکومت پاکستان یا کشور بسیار آرزومند و دارندۀ توان بیشتر برای استفاده
جویی در افغانستان، جاهل ترین و بلی گو ترین افراد افغانستانی ومناطق سرحدی را
سازماندهی نموده و با نام تحریک اسلامی طالبان افغانستان، بفرستد.
پیرامون
ابعاد پیدایش وشکل گیری طالبان، بسیار گفته ونوشته شده است، از آنجایی که دراینجا
صحبت ما در پیوند با پسرفت ها و ایجاد موانعی است که سر راه دموکراسی ایجاد شده
است، این مطلب بسیار مهم و حایز اهمیت سزاوار یادآوری است که شکل دادن و ورود
طالبان در عرصۀ نظامی و سیاسی، از سوی بخش وسیع افراد سیاسی طیف های مختلف حتا
ترقی خواه پشتون کشور در اشکال مختلف طرف جانبداری قرارگرفت. درحالی که طالبان بی
پرده ترین و وحشت آمیزترین برنامه های سیاه
وغیر انسانی را مرتکب میشدند، اما اندک کسانی را از پشتونهای جامعه سراغ
میتوان نمود که به افکار و اعمال آنها نه گفته و از حقوق مدنی و آزادی های مورد
نیاز مردم افغانستان همراه با محکومیت جنایات طالبان، به دفاع برخیزند. چنین موقف
زیانبار، صدمۀ دیگری بود که ذخایر رفتار مدنیت آمیز، رشد اجتماعی- فرهنگی و
دموکراسی خواهی را از دست جامعه ربود.
هنگامی که به بازنگری این نبشته مشغول استم،
توافق امریکا با طالبان نهایی شده و طرح
آوردن طالبان در حکومت دارد جامۀ عمل می
پوشد.
اشخاصی
مانند کرزی، احمدزی، حنیف اتمر و خلیلزاد که درس خوانده وبرخی خداناباورنیز استند، اما ناف نابریده ازعلایق
پس مانده دارند، دراین زمینه جانفشانی
بسیاری نموده اند.
افغانستان و دموکراسی
۱۸
"این دموکراسی" ره به کجا می
برد*
سخن پایانی از پدرو کالدرون شاعر
اسپانیایی، میتواند وصف
الحال انگیــزه های مختلف در زمینۀ بهــره گیری از پارۀ آزادی ها باشــد. کالدورن
سروده است که :
"
از زیباتــریــن گــل صــد برگ که مایــۀ نــازبوسـتان است، مار زهر مهلک می گیرد و زنبور، انگبین نوش ".
تفاوت روی آورد باورمندان دموکراسی به سوی آن، با رویکرد قدرت طلبان و دارنده
گان اندیشه های استبداد زا ویا آشکارا مخالف دموکراسی، درست تفاوت مراجعۀ زنبورعسل
ومار به سوی گل صد برگ است.
هنگامی که زمینه های کم و یا زیاد برای تبارز افکار وعقاید مساعد شده است،
انسانها ویا نهادهای باورمند به سمت وسو دادن جامعه درمسیر رشد وتعالی، دموکراسی
را راه ارزشمندی یافته و به استقبال آن رفته اند. اما نمونه هایی را هم جوامع بشری
دیده اند که شخصیت ها ویا نهادهایی به منظور استفاده از دموکراسی برای به کرسی
نشاندن آرزوها و افکار ضد دموکراسی، از آن بهره سؤگرفته اند.
ازمیان نمونه های بیشمار، میتوان از آدُلف هتلرفاشسیت وحزب ناسیونال سوسیالیست
آن نام برد. او درخلال چندین سال، در حالیکه توسل به کودتای نافرجام را نیز پشت
سرنهاده بود، با استفاده ازفعالیت های پارلمانی نفوذ قابل ملاحظه یی را در حیات
سیاسی آلمان تمثیل کرد. اماپس ازتصرف حکومت
از راه انتخابات پارلمانی، با تکیه بر ابزارهراس انگیز حزبی، وسایل
وامکانات دولتی، دموکراسی را با مـدافعان آن در کنارهمه دگراندیشان در راه تحقق
آرزوهای فاشیستی، قربانی کرد.
آن تجربۀ آلمان وتجارب بقیه کشورها میتواند مؤید این برداشت باشد که شرکت در
انتخابات وپارلمان وانتشار نشریات علنی وادعای تایید دموکراسی، برای صحه گزاری یک
شخصیت ویا نهاد حزبی به عنوان دموکرات بسنده نیست. به دیگر سخن، مارهای سیاسی نیز
میتوانند در آستین دموکراسی جای بگیرند واز آن برای ریختن زهر استفاده کنند.
در کشور خودما نیز نمونه هایی ازاین دست را داریم. چه درحوزۀ لزوم دیدهای
حاکمیت استبدادی وچه درحوزۀ نظروکارکردهای مخالفین نظام حاکم .
زمان شاه محمود خان، کوشش شد چهرۀ حکومت استبدادی آرایش دموکراتیک شود. تعدادی
را به نفع حکومت فرستادند که آن نیاز را برآورده سازند. در واقع حکومتی که به ارزش
های دموکراسی باورمند نبود. در دهۀ چهل خورشیدی، نمونه دیگری از شرکت در شورای ملی
را از طرف "ح.د.خ" از میان رفته می یابیم که بدون باورمندی به دموکراسی،
استفادۀ تاکتیکی از آنرا در عمل به کار بست.
چنین است که در جامعۀ ما تا حال تصویر روشن وارزیابی دقیق از استبداد و
دموکراسی در دست نبود. این عارضۀ تاریخی میتوانست یکی از عواملی باشد که این
"دموکراسی" از طرف تعداد زیادی به موقع شناخته نشود.
اما حالا عمق فاجعه دراین است که پارلمان این "دموکراسی" از طرف
افراد ونهادهای تا استخوان سیاه و دشمنان دموکراسی، طرف توجه جدی است.
اگر از یکسو طرح و برداشت انسانهایی را می نگریم ومیخوانیم که جوانتر هم استند
و درک وسطح وفهم خویش را از دموکراسی و پارلمان در میان میگذارند، از سوی دیگر،
همه ساختارهای آسیب زا مانند شبکه های مافیایی قدرت، فساد افسار گسیخته، رشوت
ستانی، بی عدالتی های بیشمار، تروریسم تروریست پروان را نیز نشان میدهند که اینده
را رقم می زنند.
***
·
این نوشته در سال 2004 انتشار یافت که در آغاز از
آن یاد شد. با افزایش اندک در اینجا(کتاب افغانستان و دموکراسی) به نشر رسید.
نظرات
ارسال یک نظر