نصیر مهرین. Nasir Mehrin نقاشان آواره

 

                                                                                                                                                         


    
           نصیرمهرین

    


 
 نقاشان آواره

 

 



نقاشان آواره

با شرح حال کوتاه ونگاره هایی در دست داشته از:

- ناجیه محمودی- طبیبی

- فتانه بکتاش عارفی

- وکیل نشاط

- سیدآصف فخری

- عزیز احمد احمدی

- فردیانا ظریفه طبیبی

- لیاقت لعلی

- ...


نقاشان آواره

۱

نقاشان آوره، بخشی از کار نگارنده است که ازعنوان رنج هنرمند در افغانستان گرفته شده است. رنج هنرمند درافغانستان، هنوز تکمیل نشده است. چشم در راه همکاری هموطنان استم. ن.مهرین





                                                                 چند سخن در آغاز    



در بسا کشورها و شهرهایی که هموطنان مهاجرما با دل ناخواسته، اما دردمندانه و از روی ناگزیری پای نهاده و سرانجام سال وسالهایی را پشت سر گذاشته اند، جلوه هایی از علایق فرهنگی- هنری در سطوح متفاوت با آنها همراه بوده است. کسی درد وطن و دوری از خانه وکاشانه وخانواده را با حمل نستالژی در نظم آورده است. کسی در سطح بالاتر افزون بر داشتن چنان مضمون، در رشد شعر و ادب کوشیده است. کسانی دست در دامن هنرموسیقی داشته اند. تعدادی هم که شاید نتوان آن را بسیار          شمرد، گپ دل و احساس خود را با هنرنقاشی ابراز کرده اند.



منظورمن در اینجا، یاد از آنانی است که توته های وجودشان، با خاطرات وآرزومندی هایی برای وطن پیوند ناگسستنی داشته، سالهایی از زنده گی را در وطن سپری کرده و از راه آفریدن پارچه های نقاشی با بیننده گان سخن گفته اند. و چه غمگینانه است که فرآورده های این عزیزان را یارای رسیدن به خانه های هموطنان هنر دوست نبوده است. در حالی که کتاب نویسنده گان و آهنگهای هنرمندان ما، توانسته اند، چشمها وگوشهای علاقمندان را نوازش دهند. و چه اندوه آمیز است که طرح و از همه مهمتر، توان تعیین یک محل و فرا خواندن نقاشان عزیزما را با فراورده های هنری شان نداشته ایم.


با این دردمندی ها، به پاس هنرشان، توان مقدور ومیسرِیاد از آنها را با این جملات روی کاغذ می آورم.

میدانیم که هنر و میزان تأثیرگذاری آن در بیننده منوط به برانگیخته شدن احساس است. احساسی که میتواند، تبسم های زودگذر را بیافریند. دارندۀ پیامی از مفاهیم شناگر در ذهن انسان با بسا پرسش انگیزی های روشنگرانه ورهجویانه باشد. شاید هم کسانی برای این ارزیابی پای احساس را درمیان نیاورند.


برای رسیدن در این سطحی از ارزیابی و سنجشگری، نیازداریم که نخست نقاشان هموطن را که در خارج کشور، دست در قلم و یا برس و رنگ وکاغذ و . . داشته اند، آشنا شویم. آنگاه گام دیگری برداریم برای نمایشگاهی از کار نقاشی عزیزان ما. دایر شدن نمایشگاه اگر در
  
یک محل میسر و ممکن نیست، در کشورهای جدا گانه ویا در خود شهر های محل زندهگی عزریزان ما طرحی بریزیم.


            






نقاشان آواره
۲

 

 





از نگاره های بانو فتانه بکتاش عارفی
 

 


دریادداشت هایی که برای معرفی، نشان دادن ویژه گیها به ویژه نسالژی و دریافت نشانه هایی از تبعات آواره گی و ارج نهادن به هنرمندان هموطن ما درخارج، برداشتم، متوجه شدم که این عزیزان با چه دشواری ها در خارج کشور کوشیده اند، در فضای که غم تهیۀ نان نیز از آنها دستبردارنبوده است، تصورات، تخیلات و مفاهیمی را بر روی سطحی آورده اند .
ازینرو، همراستا با دریافت خاطره ها و گوش دادن به اطلاعاتی که در سینه های مردم ما به عنوان تاریخ شفاهی برایم جذاب بوده اند، فراورده های از هنر نقاشی، موضوع جذابی برای من در خلال مسافرتها ودیدارها بوده اند.
در هامبورگ دیده ام که دوست بزرگوار ونازنین، عزیزاحمدی، با وجود مشغولیت های پیشینۀ نظامی به عنوان صاحب منصب در افغانستان، علاقه به نقاشی را صمیمانه نگاه داشته و در غربت هجرت نیز به این بخش از هنر به عنوان یاری دیرین می بیند و قلم در روی کاغذ می گذارد. با ده ها افسوس و دل آزرده گی از هجرت تحمیلی ومحدودیت های که برای نقاشی می بیند.
متبسمِ درد آشنا، سید آصف فخری را می بینم که با هر کارشاق و حتی دورۀ استراحت پس از بیماریها ، برای نقاشی بخشی از وقت را درنظر می گیرد.
 

 

 


آصف فخری. به یاد فرخنده



از بانو فتانه بکتاش عارفی، انبوهی از کارکرد ها و ابتکارهای تحسین بر انگیز را می نگریم که ره به دشواری های دیده شده می برد:



واکنشی را که در پائین می نگریم، به دریافت جهان آزرده گی ها و درد و شکوۀ بر حق وی از ظلم در حق هنر و هنرمند، در وطنی حاکی است که استعداد سالاری در آنجا غایب شده است و آنرا از روی ناگزیری ترک گفته است:
«فاكولته هنرهاي زيبا به استاد نقاشى ضرورت دارد !»
"شما بي وجدانها! وقتي من مستحق كادرعلمي آن فاكولته بودم و نمراتم دوصد پاينت حتي از ريس امروزي تان آقاي عالم فرهاد بلندترين بود، چرا مرا با زدن لگد رقابت هاي ناسالم بيرون از ملك انداختيد؟ حال باز در صدد مقرر كردن كدام كودن واسطه يي ديگر برآمده ايد. شرم تان باد و هزار خجالت برشما !
حسود هاي زن ستيز و استعداد كش شما !
جفاي كمتر از برنامه مزخرف تلويزيون طلوع را بر من نكرده ايد، كاش آنزمان هم دسترسي به رسانه ها و تلويزيون ها ميبود که روی های زيادى را من نيز سياه ميكردم ."
*
نقاش مجرب ودارندۀ فرصت آموزش های عالی، نجیب عارف، که سالیان متمادی از زنده گی خود را در رشتۀ هنر نقاشی به ودیعه نهاد، اکنون در هامبورگ است.
وکیل نشاط، شخصیت نستوه که بی وقفه دست در بُرسک ها وقلم ها دارد، همین که می شنود، محفل نکوداشتی از یک هنرمند هم میهن اش مطرح است، دست در مواد بیشتر می برد تا تندیسی بیافریند که شایستۀ هنرمندان است.
 




اوضاع جهان، نقاشی از جناب وکیل نشاط

 


و ده ها تن هموطن دیگر را که امید آنست، معرفی شوند ویا شما خواننده گان معرفی خواهید کرد، در این حوزه از هنر، کاری داشته اند که خوب است آنها را دریابیم وارج بگذاریم.
*
در قسمت بعدی، معرفی این چهره هایی از عزیزان، با شرح حال و نگاره های بانو ناجیه محمودی- طبیبی آغاز می شود.

             

 
   نقاشان آواره
   ۳

 

 

 

             بانو ناجیه محمودی- طبیبی

                                      و

                                             نگاره هایش

                        

               

              

           ناجیه محمودی در کابل مکتب رفت، درسالهای پر التهاب، "آزمون دموکراسی"، شعارهای قهر آمیزمظاهراتی ومسالمـت آمیز کودتا پرور، به پایان رسانید. با کتاب و فعالیت سیاسی پیوند ناگسستنی داشت. با همه، دلبستۀ کار نقاشی نیز بود. پایش که به دانشگاه رسید، فعالیت پیشینۀ سیاسی تعطیل یافته بود. تعطیلی که زمینۀ تفکر و توجه به کارهای فردی ومستقل را نیز در چشم انداز وی گذاشت. اما با کودتای جفاورز ثور که حکومت بر آمده از آن با همه لاف وگزاف ترسو نیز بود، زنده گی ناجیه محمودی در معرض خطر قرار گرفت. مانند ده ها هزار دیگر. برای کودتاچیان ترسو که طرح بکش که فعالیت نکند، بکش که پیشینۀ سیاسی مخالفت آمیز دارد، به ویژه بکش که از خانوادۀ محمودی است، بکش! فراموش ناشدنی بود. میدید که قصه های خانواده از سرگذشت زندانیان دوره های پیشین، در برابر این بگیر وببند وبکشِ بی محابای پسین سر تبسم کردن دارند.

                             

                                   زنده  یاد نورالله جان محمودی

اگرپدر مهربان اش، نورالله جان محمودی را که هنگام توقیف دکتورعبدالرحمان محمودی صاحب منصبی بود در پکتیا و بدون تعلق حزبی، حکومتگران بنابر رسم و رفتار پیشینۀ سردارمحمد هاشم خانی، که برادرو فرزند را نیز باید جزا داد، محروم از کار و روانۀ کابل و زندان کرده بودند و . . . اکنون  سراغ همه را می گیرند که به زندان پلچرخی  برای  رسیدن نوبت به پلیگون پلچرخی چندی در انتظاربمانند.

                     

این بکش، بکش و بانگ زجرآمیز"نامگیرکها" کودتای ثور که دروازه را بازکنید وبعد بگیر وببند، ناجیه محمودی را مانند هزاران دیگر، نخست به زنده گی مخفی فرستاد وبعد روانۀ خارج وطن کرد. بدون آنکه فرصت یافته باشد به برسک حرف شنو و رنگ های همراز و پارچه هایی از سخنگویان دل خود دستی بکشد وبرروی آنها قطره اشکی بریزد. اشکها را نیز با خود به آواره گی برد که خاموشانه او را همراهی کنند.                             

این آواره گی که وی دید و ده ها هزار دیگر، شکنجه ها و آزارهای خود را داشت. درد  چنان غربت را در غرب پر زرق وبرق، موی سیاه های مواجه با زشت رفتاری های بقایای آدلف هتلر بیشترمیدانند. برای ناجیه محمودی در آلمان ادامۀ درس میسر نشد زیرا اسناد تحصیلی افغانستان را نداشت. از افغانستان سند و مدرکی را نمیدادند، زیرا فراری و نجات یافتۀ جان نیز مورد غضب بود.

 درسالهای نخست، خانه یی را اگر با هزار مشکل به دست می آوردی، خانۀ پدر مشوق ونوازشگرت نبود که جای بیشتر را برای درس و کار مورد علاقه ات در نقاشی خالی کند. اینجا باید بروی و کارشاق کنی. کاری که اگر اندک مجالی برای گردهم آیی های بدهد که "اتحادیه محصلان"  و"یا آواره گان"در شام های جمعه دایر میکردند، غنیمت بزرگی بود، زیرا آنجا حداقل بذرامید برخاریأس غلبه میکرد. ناجیه محمودی همگام سایر عزیزان بود.

Keine Beschreibung verfügbar.

 باری جناب عبدالرحمان نجفی قدم پیش گذاشت و در سالونی اعتتصاب غذایی مادران را نظم بخشید. خبرنگار وخبر رسان از کار میسر مادران خبریافتند وخبرفرستادند که زنان مهاجر افغانستان با شعار"روسها از ملک ما بیرون شوید"، دست به اعتتصاب غذایی زده اند. ناجیه محمودی خدمتدگارمادران بود و در رساندن ودادن آب که مجاز اعتصاب غذایی است، در خدمت آنها بود. می دید که وزن مادران هر روز کاهش می یافت. مادر روزگار دیده اش را میدید که با وجود دردمندی آه از دل بیرون نمی کشید.

                          اعتصاب غذایی- هامبورگ. ۲۴ نوامبر سال ۱۹۸۱

                                 

 

 

                                     

 

             

 
نقاشان آواره
۴

 

 




ناجیه محمودی- طبیبی
۲



 


تعدادی هموطنان به مناسبت سالروز تهاجم شوروی به افغانستان، دسامبر سال ۱۹۸۲، شب هنگام با چراغ های دردست داشته، شهرکولن المان را پیاده به سوی بن پایتخت آلمان، پیمودند. ناجیه محمودی در کنار سایرخواهران و زنان با دوستان شرکت کننده همگام بود. در صبح فردا که کشمش و چهارمغز، چای ویا شیر برای عزیزان توزیع میشد، ناجیه با تبسم دست دراین کار داشت.
با این همه مشغولیت ها، روزگارسپری شد، با روشنفکری که داخل وخارج دیده است، ازدواج کرد با پیامد های موفقیت آمیزو بازهم بار رفتن به کشور دیگر بردوش.
 


 


در تورنتو فرصت و زمینۀ مساعد شد که یاران و سخنگویان دو دهۀ پیشتر خود، برسکها، رنگها و کاغذها را در اطاقی گرد بیاورد، گذشت زمان و دیده نی های چندین ساله را یارویاور کند.
 

 





 

 


با نگاهی شتابزده و بدون طرح پرسشی از انگیزه های وی پیرامون بیشترین نقاشی ها از زن، طبیعت، تندیس های بامیان، پرنده، گل و نقاشی پرنده با خودش، در منزل وی، با خود گفتم، نباید پرسشی را مطرح کنم. بهتر است از وی بخواهم تصویرهای از نقاشی خود را برایم بفرستند. بارها به سوی آنها ببینم و بر داشت خود را مطرح کنم. آنچه دریافتم، این بود که بُعد سانسورستیزی، ندیدن محدودیت های عقیده یی و جنسیتی، ناجیه محمودی- طبیبی را در کارگاه اش همراهی کرده است.
 

 


شاید هنگامی که شنید، تندیس های بامیان را بخاک وخون کشیده اند، با نقاشی اشک دل بر روی کاغذ نهاد ویاد تندیس ها را گرامی داشت. زیرا نقاش میتواند از راه به تصویر کشیدن مفهومی، برای بیننده بال وپری بدهد که در گسترۀ بیشتری تفکراو به پرواز آید. شاعر با واژه ها، نشاندن مفاهیم برشانه های آنها با خواننده وشنونده سخن می گوید و نقاش هنرمند از راه تصویری که از رنگها ایجاد نموده با بیننده سخنگو میشود. چنین میتواند باشد، راه دادن پرندۀ خوش صدا و امید بخش در کنار گوش نقاش و . . .
*
در سفرتابستان 2019 به تورنتو، همراه با شکریه جان راسخ و دوست عزیز شریف راسخ، رفتم به آرامگاهی که مادر وپدرناجیه محمودی در آن آرامش جاودانه یافته اند. چه احساسی میتواند دست دهد جز آنکه، محبت های شان در هامبورگ پیش چشم ام ظاهر شوند و از تۀ دل به آن مهربانی ها ومحبتهای
مادر وپدرگونۀ هردو که برای من، احمد ساغری و . . . همانند فرزندان خویش، عمر ونصرالله نیز دریغ نمیکردند، اشک آمیخته با تحسین را بیابم.
دقایق بعد که نظرم به کارگاه ناجیه جان افتاد، به شکیبایی انسانی اندیشیدم که نماد دختران وپسران، نقاشان وهنرمندان بیشماری میتواند باشد. آنانی که آرزو داشتند، هنردوست داشتنی خویش را در وطن به بالنده گی رسانیده و همانجا به نمایش بگذارند، از آن جدا ومحروم شدند. اما هنر را از دست ندادند. ناجیه نیز در تورنتو چنین فرصتی یافته است. جایی که تهدید سانسور را نیز برای ابراز احساس و آرزو های هنری خویش نمی بیند. پارچه هایی را در این نوشته در معرض دید شما نهادم.

 



                                                            


 
نقاشان آواره
قسمت پنجم
  بانو فتانه بکتاش عارفی

 

 

 

    

در این قسمت به معرفی یک تن از عزیزان حوزۀ نقاشی می پردازیم که مبتکر است  و روزگار دیده. سخن صریح دارد و درد هایش را از ناهنجاری ها با وضاحت درمیان می گذارد

                                                       *

"بازهم یافتن یک کار کهنه ام از بین فایل ها. یگانه اثر قدیمی مه (فتانه بکتاش ) که اتفا قاً از طوفان و گل ولای جنگ در افغانستان، نسبتاً سالم بدست آمده استاین نقاشی ام را بدون کمک کدام استاد. در حدود 11-12 سالگی ام، زمانی طراحی نموده ام که اساسات اکادمیک پورتریت سازی واستفاده درست از رنگ آبی یا آب رنگ را تا آنگاه نمیدانستم. ما خو از این هنر- مُـنـَر، به جز نقصان مال وخطر جان کدام خیری ندیدیم هرچند که حتی درکاپی کردن امضای بنده خدا(اميتاب) هم توانا بوده ایم، اما اقبال بلند تمام امیتاب بچن های هنر پرور دنیا به خصوص از کشور قدردان وهنرپرور خودم دربلندای بلندی ها باد."

 

زندگینامه هنرمند

 

استاد فتانه بكتاش عارفى فرزند محمد عارف عارفی متولد  گذر شوربازار-  ناحیه اول شهر كابل  نقاش ، نگاره گر و هنرمند  شناخته شده ، ازصاحب نظران صاحب سبک در هنرنقاشی افغانستان، اولین نقاش زن افغانستانی دارنده دست والا درعرصه آفرینش اکادمیک هنر ریالیسم ، نقاشی پورتریت، تدریس  و کرتیک علمی  هنر نقاشی ، برنده جوایز و دستاورد های درخشان هنری ، داوری هنر، مدیرت و رهبری نهاد های فرهنگی هنری ، گالری  وآتلیه ، بنیانگذار روش و تکنیک جدید نقاشی هندسیزم، متخصص ترمیم و مرمت آثار و نقاشی های قدیمی ،  دارنده مهارت در فن گرافیک دیزاین ، الستریشن، تخصص در بزنس و دیکور دیزاین قاب وتصاویر، مهارت های کمپیوتری، دیجیتل آرت  و وبسایت دیزایننگ .

سبک و تکنیک در نقاشی      
با مستفید بودن از استعداد خاص در بعد های متعدد هنر آفرینی؛ استاد عارفی آثار،  نقاشی ها و تابلو های بیشماری  را در کتگوری ها و  ژانرهای مختلف هنری زیبا نگاری  نموده که هرکدام به اساس  موضوع  ، سبک ، تکنیک  و یا کاربرد مواد و وسایل هنری به مجموعه ها یا کلکسیون های مجزا از هم  تنظیم و گروپ بندی شده اند . سبک عمده نقاشی های او ریالیسم بوده و مبتکر و ایجادگر سبک انفرادی خودش به نام هندسیزم نیز است . 
محتوای بیشترینه تابلو های فیگوراتیف  و پورتریت ( پورتره) های او متاثر از واقعیت های محیط و زندگی انسان ها به خصوص زندگی زنان است ، او کار ها و مجموعه های از منظره و طبعیت بیجان نیز داشته که با دید دقیق هنری،  کاربرد تکنیک های پر قدرت طراحی  اکادمیک و استعمال متناسب ترکیب رنگ و ظرافت کاری ها تکنیکی  با استفاده از مواد هنری چون  رنگ آبی ، رنگ روغنی ، پنسل ، زغال ( سیاه قلم) ، نوک آهنی ( رنگ و مداد فلزی) ، اکرلیک و پاستل به تصویر کشیده  شده اند . او طبع هنری اش را در ایجاد مجموعه های مختصری با روش  کولاژ ( با استفاده از برش های کاغذ های رنگه) ، میناتورشرقی- خراسانی  و ابسترکت نیز آزموده که هرکدام بازتاب دهنده ویژه گی ها و زیبایی های منفردانه خودشان اند.

                                           

تحصیلات
استاد عارفی دوره سه ساله بخش نقاشى نگارستان هنرى غلام محمد ميمنگى  کابل رابا اخذ گواهینامه /شهادتنامه درجه اول درسال  1983 به پايان رسانيده است . بعد از فراغت  از لیسه عالی رابعه بلخی  کابل  شامل فاکولته هنر های دانشگاه كابل شده که از این مرجع  در سال (1987) سند تحصيلات عالى اش را در رشته نقاشی  با بلند ترین  فیصدی نمرات  و درجه اول در تمام سمستر هاى تحصيلى ( شایسته امتیاز کدر علمی )  به دست آورده است، ایشان  دپلوم ی را در رشته نقاشى از كالج ايجوكيشن دايركت  ومدرک کارشناسی ارشد یا دگری تحصیلات  ماستری اش را در رشته هنر های زیبا از  اکادمی آف آرت یونیورستی  كشور آمريكا نیز بدست آورده است .

زندگی در أفغانستان    
نسبت داشتن استعداد چشم گیر فطری درهنر های تجسمی، از آوان کودکی به کار های هنری مستعد و علاقمند بوده و قبل از اینکه به مدرسه برود  طراحی اشیا و به خصوص تناسبات دقیق شکل و ساختمان پیاله (فنجان) وبشقاب چای را طوری طرح ریزی میکرد که برای خانواده ودوستان اش حیرت آور بود. متفاوت ازدیگر اطفال و هم سالان اش او بیشتر از تفریح و بازی ،  نقاشی کردن  روی زمین را خوبترین سرگرمی دانسته و از نقش کردن بار بار و متواتر جاده ی مزین با اشاره یا چراغ رهنمای ترافیک هرگز خسته نمی شد، در بسا مواقع او برگ های سبز را از ساقه گلهای آفتاب پرست رسته در حویلی منزل شان جدا کرده وتوسط آن هم طراحی و نقاشی های را روی دیوار حیاط شان نقش می بست که باوجود درهم وبرهم کردن رنگ آمیزی دیوار، خوبی آن نقاشی ها مانع  سرزنش شدن اش میشدند. بعد از شمولیت در مکتب، در اولین ساعت درسی نخستین سال تعلیمی، نقاشی کردن متناسب از یک خوشه انگور با برگ و ساقه آن حیرت و تحسین فزاینده آموزگار اش را هم فراهم آورد.  استعداد سرشار او در نقاشى سبب گرديد تا در همان آوان طفوليت يكى از نقاشى هايش برنده جائزه ی از فستيوال هنرى اطفال در جاپان نیزگردد. بعد شمولیت در نگارستان هنری میمنگی کابل به زودی از شاگردان ممتاز و پیشتاز آنجا محسوب شده،  کارهای درخشان او، بخصوص طراحی های با تناسب فیگوراتیف ( پیکرانسان)  و پورتريت های خارق العاده اش تحسین استادان  و مسوولین  اداری نگارستان  میمنگی و ریاست هنر وزارت فرهنگ را حاصل نموده ، سبب گسترش شهرت و استعداد او تا سطح اجتماع شده وسبب شد تا طیف وسیع از مردم او را به عنوان با استعداد ترین نقاش خوردسال شناخته وشماری هم به خود حق میدادند تا او را رسام نابغه خطاب کنند .

                              
استاد فتانه از صنف دهم الی دوازدهم لیسه (دبیرستان) را شاگرد بخش الف ساینس لیسه عالی رابعه بلخی کابل بوده است .  نشر یک مصاحبه مفصل هنری از او در پروگرام جوانان رادیوتلویزیون دولتی افغانستان با خانم مینه بکتاش سبب  شهرت بیشتر او در مکتب و اجتماع شده و سبب شد تا مورد تقدیر و تحسین خاص مدیریت لیسه رابعه بلخی قرار بگیرد.  طرح سکیج های سریع چند دقیقه یی  از مدل  زنده و اطرافیان از مشغولیت های  روزمره اش بود که تهیه  رسامی پورتریت پر شباهتی از بانو شریفه  افضل معلم کیمیا (شیمی) لیسه رابعه بلخی در اثنای تشریح کردن درس که آنرا از سر شوخی های صنفی به صورت پنهانی ساخته بود از خاطرات غیر قابل فراموش فتانه است که  برعکس دریافت مجازات بازیگوشی، زمینه تحسین و تمجید همصنفان و تعدادی از معلمین آن مکتب را در داشتن چنین  استعداد هنری  برایش مهیا ساخت . دریافت جایزه اول و دپلوم افتخاری هنری از جریان مسابقه سراسری هنری بین شاگردان مدارس شهر و دانشگاه کابل که از طرف ارگان فرهنگی سازمان زنان افغانستان راه اندازی شده بود از افتخاراتی بود که زمینه شهرت بیشتر استعداد او را در سطح اجتماع فراهم آورد.
بعد فراغت از نگارستان هنری غلام محمد میمنگی کابل و لیسه عالی رابعه بلخی فتانه در آزمون کانکورعمومی دانشگاه کابل اشتراک نموده که  سبب موفقیت او در فاکولته (دانشکده) فارمسی (فارماکولوژی ) گردید که  نسبت داشتن علاقه وافر به ادامه تحصیل در رشته هنر، از تحصیل در رشته  فارمسی منصرف و شامل فاكولته هنرهاى زیبای دانشگاه كابل شد. در سال (1987) سند تحصيلات عالى اش را از فاکولته هنر های دانشگاه كابل با اخذ نمرات اعلی و درجه اول در تمام سمستر هاى تحصيلى به دست آورده که این تفوق، یک امتیاز بدون تردید را برای شایستگی او درکدرعلمی دانشگاه کابل فراهم  آورد، مگر متاسفانه موجودیت عقده های وخیم از رقابت های ناسالم  ، طغیان زهر حسادت  شماری از هنرمندان جنس مذکر، تبعیضات رایجی جنسیتی ، نژادی و زن ستیزانه ، قیودات فکری و تبعیضات ايديالوژیکی  حاکم در جو و فضای اداری و تدریسی فاکولته هنرها و دانشگاه کابل سبب انکار از تفویض امتياز كدرعلمى برایش شد . درفرصت دیگر با دریافت مجوز رسمی تقرر از وزارت کار وتامینات اجتماعی وقت، به صفت  ( متخصص جوان هنر وفرهنگ ) به  اداره هنر و سینماتوگرافی رادیو تلویزیون دولتی افغانستان معرفی شد اما تعدادی از خود کامه گان حاکم و استعداد ستیز در آن ارگان انحصاری هم  مانع تقررش در آنجا نیز شدند .  برای حصول حقوق مسلم پایمال شده اش ، استاد عارفی ناگذیرمتوسل به مبارزه حق خواهانه شده و با راجع ساختن موضوع  به ریاست اتحادیه هنرمندان افغانستان و مجلس سنای وقت موفق شد تا سرانجام با فشار و دخالت آن دومرجع مهم به حيث استاد دیپارتمنت نقاشى در فاكولته هنرها در حالاتی پذیرفته شود که تا هنوزهم  شماری از عناصر زن ستیز ، استعداد ستیز و فرهنگ دشمن  مخالف حضور فرد مستعد  چون او نه در آنجا ونه در سایر مجامع  وارگان های هنری وفرهنگی کشور بوده وهر آن ،حتی با کمک جستن از سازمان جاسوسی حکومت وقت (خاد) نیز مسبب سنگ اندازی در راه زندگی  هنری و عاری از وابسته گی های سیاسی اش میشدند.

  زندگی  مهاجرت در پاکستان 
در نهایت ، جو و فضای مختنق و نا مناسب اجتماعى سياسى آن زمان و تداوم جنگ ها ، انتحار و انفجار و راکت پرانی ها  سبب مهاجرت استاد عارفی و خانواده شان به پاکستان شد.  مهاجرت ی آمیخته با زهر آواره گی ها وتبعید نام دیگری از مشکلات و تلخی های زندگی و فرو رفتن در گودال از گمنامی ها ، بی هویتی ها و غربت  است ؛ اما خوشبختانه با استمداد جستن از خداوند بزرگ و مبارزه پيگیرانه با سختى هاى  آوارگي استاد توانست تا نمايشات از آثارش را در پاکستان راه اندازى  نموده و هم با جمع کثیر از موسسات افغانى، پاکستانی  و بين المللى همكارى های هنرى داشته باشد.                                  

او در سال هاى 1995 و 1998 ( مركز فرهنگى هنرى غلام محمد ميمنگىو فصلنامه  فرهنگ و هنررا در شهر پشاور پاكستان تاسيس نموده واز اين راه خدمات بى شايبه اش را براى حفظ ارزش هاى فرهنگى افغانستان جنگ زده و رشد استعداد هاى نو شگفته مهاجران آن کشور به انجام رسانيد. و علاوتا” به صفت استاد در انستتيوت هنر هاى زيباى يونيورستى پشاور، اكادمى هنر هاى سمعى و بصرى هنر كده و امينه دگرى كالج مضامين دراوينگ و رنگ آبى رانيز تدريس نموده  و هم  به صفت آرتیست و دیزاینر هنری با بیشترین موسسات غیر دولتی و  بین المللی  مانند موسسه صندوق  بین المللی طفل ، موسسسه یونیورستی نبراسکا ، اداره انکشافی وکنترول مواد مخدرسازمان ملل  ، یونیسف ، اداره انکشاف بین المللی ایالات متحده امریکا ، کمیته سویدن ، موسسه جی- تی- زی جرمنی ، مسلم- اید ، صلیب سرخ، حلال احمر، اداره توسعه حیوانات اهلی ایالت صوبه سرحد پاکستان ،  افیسن فرانس ، چاپخانه سید جمال الدین  موسسه اکبار، کمیته      نجا ت بین المللی یا آی آر سی ، اداره حفظ محیط زیست  پاکستان ،  اداره انکشافی افغانستان، اداره کنترول ماین،  اداره هم آهنگی صلح و  شماری از مجلات و  نشرات چاپی چون مجله خواهران ، مجله سحر ، مجله صدف ، مجله دیوه ، مجله رنگین کمان و مجله افغانستان همکاری های هنری اش را انجام داده است .

                        Ist möglicherweise ein Cartoon von 1 Person und Text

                                                                        







 

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سوم ماه ثور سال 1404 خورشیدی (23 آپریل سال 2025 ع.) نوشته ها و اشعاری از: نبیله فانی، نصیرمهرین، کریم بیسد، نعمت حسینی، اسد روستا، و ویس سرور 28 حمل 1404(هفدهم آپریل 2025) نوشته ها و اشعاری از: نصیرمهرین، نبیله فانی، اسد روستا، کریم پیکار پامیر، حمید آریارمن، مختار دریا، غ.فاروق سروش و شاپور راشد

هفتم سرطان 1404- بیست وهشتم جون 2025. نوشته ها واشعاری از: فاطمه سروری، سید احمد بانی، کریم بیسد، نیلوفر ظهوری راعون، عتیق الله نایب خیل، مختار دریا، نبیله فانی، لیلی غـزل، اسد روستا، حمید آریار من، غلام فاروق سروش وبا گزارشی از سال 2012 از واسع بهادری.