هفت وهشت ثور. عتیق نایب خیل. در پس گردی به گذشتۀ زمان... ظاهر تایمن

 

 


عتیق نایب خیل    







این نوشته مدت ها قبل روی صفحه گذاشته شده بود. فیس بوک یک بار دیگر آن را با من شریک ساخت.

در تاریخ کشورها روزهایی وجود دارند که ازنظر پیامدهای خود ازاهمیت خاصی برخوردار اند. "اهمیت خاص" ازین جهت که رویدادهای همان روز، گاهی کشور ها و ملت هایی را در مسیر

پیشرفت و ترقی قرارداده است و یا بستر خونینی را برای وقایع بعد از خود هموار کرده اند. هردونوع آن روزها فراموش ناشدنی اند؛ ولی از اولی تجلیل وبزرگداشت به عمل میاید و دومی تقبیح می گردد.

درتاریخ کشور ما، هفت ثور 1357 از روزهایی است که بستر وقایع بعد ازخود را چنان پهن کرد که اثرات زیانبار و خونین آن تا امروزادامه دارد.

رژیمی که از آن کودتا پابه عرصه نهاد، از بدو روز زایش خویش داغ نامشروعیت را در جبین داشت، برای جبران این کمبود و برای تحکیم حاکمیت نامشروع خویش، دست به گلوی مردم برد وهر آن کسی را مورد حمله قرار داد که موجودیت اش را برای بقای خود لازم نمی دید. با ایجاد وتکیه به سازمان مخوف "اگسا" و قرار گرفتن شخصی چون اسدالله سروری درراًس آن، که کاملا" با سرشت زورگویانهً حزب دموکراتیک خلق افغانستان همخوانی داشت، به جنگ با مردم شتافت و برای حفظ موجودیت اش با توسل به قوه و زورتلاش کرد. اما همین سیاست سرکوب برای بقاء، دولت کودتا را درتقابل با مردم قرارداد.

تاریخ حاکمیت چهارده سالهً حزب دموکراتیک خلق افغانستان چنان با نام های "اگسا"، "کام"، "خاد" و "واد" گره خورده است که ذکر نام یکی ازاین ها، یادآورحاکمیت خونین آن دورهً چهارده ساله است. دراین سازمان جاسوسی که با همکاری مستقیم روس ها و با الگو قراردادن سازمان جاسوسی شوروی (ک ج ب) شکل گرفته بود، کارشناسان روسی به آموزش متد های جاسوسی، شکنجه و سرکوب مخالفین سیاسی، برای کارمندان آن می پرداختند .

در جانب دیگراعتراضات و جنبش های خود انگیخته دربرابر دولت کودتا نطفه گذاری می شد و به موازات اوج گیری جریان مقاومت دربرابر کودتاگران، به شدتِ اختناق و تروریسم دولتی روزتا روز افزوده می گردید. هر ارگان نظامی امنیتی درسرکوب مردم دست بازداشت و دربرابرهیچ ارگانی نه تنها پاسخگونبود، که تشویق بیشتر نیز میگردید تا به سرکوب بیشتر مردم بپردازد.

هنوزچند صباحی از به قدرت رسیدن نوباوگان سپری نگردیده بود که به جان هم افتادند و عده یی را با نام های سفیر، و بعدها جاسوس و توطئه گر، ازکشور رخصت کردند. ضدیت مردم با حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، تضاد درونی در داخل حزب را نیز تشدید می نمود. "استاد بزرگوار" به دست شاگرد وفادار به فجیعانه ترین شکل به قتل رسید و حفیظ الله امین با نام " قوماندان دلیر انقلاب کبیرثور" بر اریکه قدرت تکیه زد. امین که نه تنها پلان روس ها را به منظور ازبین بردن خودش ناکام نموده بود، بلکه تره کی را نیزبه قتل رسانید، نمی توانست اعتماد روس ها را جلب نماید. از طرفی هم کنترول اوضاع ازدست روس ها درحال خارج شدن بود و آن ها چارهً دیگری ندیدند جزً این که به تجاوز مستقیم بپردازند و کنترول امور را خود به دست گیرند. مهرهً مناسبی که می توانست دراین پلان روس ها در خدمت شان قرارگیرد کارمل بود. روز ششم جدی سال 1358 زمین کشورما زیر پای بیش ازصد هزار سرباز شوروی زوال یافته لگدمال گردیــد. تنها کسانی که به پیشواز قوای اشغالگر و خونریز شتافتند و شادمانی سر دادند، اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بودند. آن ها اشغال کشورشان را با رقص و پایکوبی استقبال کردند . روس ها کنترول همهً اموررادر دست گرفتند و سفارت آن کشوردرکابل عملا"مرکز رهبری دولت گردید.

رقبای شوروی چه کردند؟

امریکا و غرب، که درجنگ سرد باشوروی از به کاربردهیچ وسیله و امکانی دریغ نمی کردند، تجاوزشوروی به کشورما را مانند لاتریی می دانستند که قرعه بنام شان اصابت کرده بود. به این جهت در صدد حداکثر استفاده ازآن برآمدند. آنها خوشنود بودند که پای روس ها را به جنگی کشانیده بودند بدون این که عسکرخودشان وارد میدان جنگ شود .

پاکستان که از سال ها به این طرف در آرزوی همچو روزی بود، درصدد انحصارمقاومت درخدمت خویش برآمد و با ایجاد و تشکیل تنظیم های مورد نیازخویش وارد کارزار مقاومت مردم شد و ملیون ها دلار از کمک های غرب و کشورهای عربی را به نفع خود به دست آورد. جمهوری اسلامی ایران نیزدرصدد بهره برداری ازین وضع به نفع خودش برآمد و به تمویل و تجهیز سازمان های طرفدارخویش پرداخت .

روس ها، که در جنگ سرد آخرین توان شان در زمین کشورما به تحلیل می رفت، درصدد چاره برآمدند و بابرکناری کارمل و نصب مهرهً دیگری یعنی نجیب برنامه "آشتی ملی" را پیش کشیدند. ولی دیگرخیلی ناوقت بود و این نسخه های روس ها دیگر کاربـُـــرد نداشت و نمی توانست دردشان رادرمان کند. نجیب دیگر در موقعیتی نبود که با دست باز به کشتار مخالفین ادامه دهد و ازآن دیگر سودی عاید حالش نمی گردید. دولت درانزوای فلج کننده یی گرفتار آمده بود و کابل در محاصره قرارداشت و با تنگ تر شدن این حلقه محاصره، جناح بندی ها و فراکسیون های حزبی شدت بیشتر کسب کرد وبا پناه بردن نجیب به دفتر سازمان ملل متحد عملا" بساط حاکمیت خونین کودتاچیان ثور برچیده شد.

درامۀ خونین با گم شدن آنها پایان نیافت

هشت ثور 1371، صفحه ًدیگری ازرنج آفرینی درتقویم کشورما شد. روز سقوط رسمی دولت کودتا، روز انقراض و پایان حاکمیت خونین حزب دموکراتیک خلق افغانستان و روزتاًسیس دولت تنظیم های پشاور نشین در کابل و روز آغاز بدبختی های جدید در شکل دیگر ، آواره گی ها، جنگ های داخلی و بالاخره روزآغاز ویرانی و به آتش کشیدن قلب تپنده و زیبای کشورما. کابل زیبا، این شهر خاطره های دوران کودکی نسل ما به آتش کشیده شد و ویران گردید. مردمی که آرزوی ختم جنگ و خونریزی و زندگی صلح آمیز در کشور محبوب و دوست داشتنی شان را داشتند، با جویباری ازخون و با شهری به دود و آتش کشیده یی مواجه شدند و چنان زخم عمیقی بر روح و روان شان وارد آمد که تا الحال روی التیام ندیده است. آن کابل زیبا با کوچه های تاریخی خرابات اش، با بالاحصار باعظمت و پرغرورش، با قله های کوه باعظمت آسمایی رتبیل شاهان اش، با شیر دروازهً شیرآفرین اش، با موزیم تاریخی ویادگاری اش، با قصر افتخارآفرین دارالامان اش، با آه و ناله جگرسوزالتماس می داشت تا دست به غرورش نبرند و یادگار شیرمردان و شیرزنان مغرورش را از دامان اش نزدایند. اما مهاجمین بیگانه پرست وظیفه داشتند تا همه ً آن افتخارات تاریخی را نقش زمین سازند و چه وحشتناک این وظیفهً ننگ آ ور و شوم را به انجام رسانیدند که گفتی شرم بردامان انسان و انسانیت را نهادینه کردند و کوچه های آن شهری را با رنگ سرخِ خونِ مردم اش آغشتند که او با خون دل در دامان پرغرورش پروریده بود .

هفت ثور با این رویداد و پیامد ها گره خورده است. خاطرۀ شهدای مظلوم را که قربانیان ستم کودتای ثور بودند، از یاد نمی بریم. همچنان که تقبیح ستمکاران را.                                                                                         

                                                        

                                                      &&&

 

                                                                                                   ظاهر تایمن

 

در پس گردی به زمان، به گذشته می نگرم.

همزمان بود. قتل و خون و ویرانی، زندان، آواره گی، دربدری ...
در سالروز کودتا هنوز به یاد دارم. تازه صنف ده مکتب را شروع کرده بودم. از کودتا چند ماهی نگذشته بود که به پای وازی کاکایم زندان پل چرخی می رفتم. آن روز های تلخ در ذهن ام هک شده.
این روز ها برای خیلی ها بهانه ی از یاد بود آن روز های تلخ است. برای من یاد تلخ روز های که در من نمرده اند . یاد بود این روز هرسال زخم ها را در من تازه می کند ...
هنوز یک و نیم سال از دولت شدن " حزب دموکراتیک خلق" نگذشته بود که پوهنتون کابل را از استاد، و کابل را از نویسنده و دانشمند خالی کردند ...
قتل عامی که کمر پیشرفته ترین کشور دنیا را می شکست. ولی افغانستان را از بنیاد ویران کرد. زمینه ی رشد بنیاد گرایی مذهبی را هزار بار سریع تر کرد.
برای آن های که برای داکتر نجیب امروز مرثیه می خوانند شاید نمی دانند که فهرست قتل و کشتاری را که در پایین می نویسم با سهم مستقیم او و اسدالله سروری در زمانی که رییس خاد بودند انجام شده.
پایین نام های سی و شش نفر از استادان دانشگاه کابل را نوشته ام که در دوره ی یک و نیم سال زمامداری "حزب دموکراتیک خلق" زندانی و به قتل رسیدند.
در امتداد آن، نام نویسنده ها و شاعران را .
استادانِ فاکولته ی طب دانشگاه کابل:
- داکتر عبدالفتاح همراه
- داکتر عبدالعظیم مجددی
- محمد هاشم مهربان
- داکترحاج علی جاغوری
- داکتر عبدالغفار
- داکتر عبدالظاهر رزبان
- سید کاظم دادگر
- داکتر عبدالاحد
استادان فاکولته ی زبان و ادبیات
- زمریالی ناصری
- محمد علم نورستانی
- امیر محمد یار
- خان آبادی
- زکریا
- علی حیدر لهیب
- عبدالرزاق
- خانباز
استادان فاکولته ی شرعیات
- غلام محمد نیازی
- وفیع الله سمیعی
- حبیب الرحمن
- ایاز الله مخه ور
- غلام فاروق
- نصیر احمد
استادان فاکولته ی انجنیری
- محمد حسن
- محمد صدیق
- محمد محسن
- عبدالکریم
- عبدالکریم ابراهیم خیل
استادان فاکولته ی علوم اجتماعی
- غلام غوث شجاعی
- دوست محمد کامکار
- عبدالسلام
استادان فاکولته ی حقوق و علوم سیاسی
- محمد عارف
- نجیب الله
استادان فاکولته ی اقتصاد
- عزیزالله
- سیدعلی آقا بلخی
استاد فاکولته ی فارمسی
- فضل احمد احراری
استاد فاکولته ی ساینس
- عبدلغفور سلطانی
نویسنده ‌گان و شاعرانی که در سال های حاکمیت "ح د خ ا" درخاد و پولیگون های پلچرخی یا جا های دیگر تیر باران شده اند:
-محمد موسای شفیق، شاعر، داستان نویس، پژوهش‌گر و آخرین نخست وزیر دهۀ دموکراسی
- رونق نادری، شاعر و نویسنده
- عبدالغفور رحیل دولت‌شاهی، شاعر، نویسنده، مترجم و مولف کتاب‌های آموزشی معارف
- داوود سرمد، شاعر
- علی حیدر لهیب، شاعر، پژوهش‌گر
- عبدالاله رستاخیز، شاعر، پژوهش‌گر
- نجیب الله رحیق نویسنده و خبرنگار
- محمد یونس حیران نویسنده و پژوهش‌گر
- محمد ابراهیم عالم‌شاهی نقطه، شاعر و نویسنده
- انیس آزاد، شاعر
- غلام شاه سرشارشمالی، شاعر، نویسنده و روز‌نامه‌نگار، این شاعر در سال‌های جمهوری داودخان سرشار روشنی تخلص می‌‌کرد
- محمد شریف ایوبی، نویسنده و روز‌نامه‌نگار
- غلام سخی انتظار نویسنده و خبرنگار که در خیرخانه به وسیله ی نیروهای شوروی کشته شد
- محمد شاه ارشاد، نویسنده و خبرنگار
- سیلاب صافی شاعر، نویسنده و خبرنگار
- میرنعمت الله حباب، نویسنده و پژوهش‌گر
- سیدحسن‌شاه، شاعر و نویسنده
- جان محمد فنا، شاعر
- مولوی محمد نبی‌مفتون، شاعر
- سید نورالدین، شاعر
- عبدالروف ترکمنی، نویسنده
- علم نورستانی، نویسنده واستاد دانش‌کده ادبیات دانشگاه کابل
- سیلاب صافی، شاعر، نویسنده و خبرنگار
- دهزاد فرخاری، شاعر
- سیدحسین، شاعر و نویسنده
- عبدالجمیل جیحون، شاعر، پژوهش‌گر
- حبیب‌الله سامع، شاعر
- خیرمحمد لیان، شاعر
- انجینرصالح محمد آهی، شاعر
- عبدالرسول جرأت، نویسنده و پژوهش‌گر
- محمد اسماعیل مبلغ، پژوهش‌گر و نویسند
- پاییزحنیفی، شاعر، نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات مردمی
- میرعلی احمد شامل سالک، شاعر، نویسنده و یکی از پایه‌گذاران نخستین اتحادیۀ محصلان دانشگاه کابل
- سید متقی ضمنی، شاعر
- سید ثابت، شاعر، پژوهش‌گر
- انجینر دولت محمد دروازی، شاعر، پژوهش‌گر
- محمود مبرم، شاعر و آموزگار
- میرصاحب جان، شاعر که در ولسوالی تشکان بدخشان به وسیله ی نیروهای شوروی کشته شد
- قاری ابوبکر، نویسنده و موُلف کتاب‌های آموزشی فزیک برای مکاتب
- عبدالحفیظ آهنگرپور، شاعر
- محد افضل شهیر، شاعر و نویسنده
- حبیب الرحمان جدیر، نویسنده و روز‌نامه‌نگار
- دشتی هراتی، شاعر
- غلام محمد اطرافی، شاعر و آموزگار
- عبدالوهاب صافی، نویسنده و خبرنگار
- مندی‌زی نویسنده و خبرنگار
- عبدالستار خپلواک مایار نویسنده
- واحد بشر دوست، نویسنده
- داکتر شجاعی نویسند، پژوهش‌گر و استاد دانشگاه
- عبدالغفور احمد پروانی، شاعر، نویسنده و مولف کتاب‌های ریاضی برای مکاتب
- محمد شریف ایوبی، نویسنده و روز‌نامه‌نگار
- رسول جرأت، نویسنده و پژوهش‌گر
- نعیم ازهر، شاعر،
- محمد جان خوشدل استاد فاکولته انجینیری،
- انجینیر زمری صدیق،
- لطیف محمودی استاد ریاضی،
- محمد حسن استاد رسم تخنیکی و هندسه ترسیمی
- داکتر حبیب الرحمن معاون علمی و استاد کیمیا
- پوهنمل مستمندی استاد کیمیا
- داکتر ثاقب
- سید سمندر شاه
و هزاران متعلم، محصل، معلم، کارگر و دهقان گم نام ...

 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سوم ماه ثور سال 1404 خورشیدی (23 آپریل سال 2025 ع.) نوشته ها و اشعاری از: نبیله فانی، نصیرمهرین، کریم بیسد، نعمت حسینی، اسد روستا، و ویس سرور 28 حمل 1404(هفدهم آپریل 2025) نوشته ها و اشعاری از: نصیرمهرین، نبیله فانی، اسد روستا، کریم پیکار پامیر، حمید آریارمن، مختار دریا، غ.فاروق سروش و شاپور راشد

هفتم سرطان 1404- بیست وهشتم جون 2025. نوشته ها واشعاری از: فاطمه سروری، سید احمد بانی، کریم بیسد، نیلوفر ظهوری راعون، عتیق الله نایب خیل، مختار دریا، نبیله فانی، لیلی غـزل، اسد روستا، حمید آریار من، غلام فاروق سروش وبا گزارشی از سال 2012 از واسع بهادری.