رد شدن به محتوای اصلی

 

نتایج امتحان کانکور . . . پرتو نادری چه کرده است.دونبشته از عصر دولتشاهی




    نویسنده 
 Saboor Raheel  
عصر دولتشاهی 
 ۱۳٩۱/۱٢/۱٤

                                            

نتایج امتحان کانکور برای رفتن به دانشگاه ها و موسسات تحصیلات عالی در کشور اعلان شد که بر مبنای آن چهل هزار دانشجو کامیاب شده اند. این نتایج که به گونۀ یک جدول آماری تهیه و در سایت انترنتی وزارت تحصیلات عالی در دسترس همگان گذاشته شده است، شاخصهای دلچسپی را  ارائه می دهد که بیانگرچگونگی کیفیت معارف- آموزش و پرورش در کشور است.   
نخستین واکنشهایی که در پیوند با نتایج کانکور امسال در رسانه نشر شد این بود که در کانکور تقلب شده است. آیا این ادعا درست است؟ شاید شماری بگویند که اگر در انتخابات ریاست جمهوری این کشور و در حضور آنهمه نماینده های از خود و بیگانه تقلب می شود، چرا در امتحان کانکوری که به مدیریت حکومت زادۀ تقلب برگزار می شود، امکان تقلب را رد کرد؟ اما از دید این قلم بهتر همان است که هر پدیده و موضوعی را به خودی خودش مورد قضاوت و ارزیابی قرار بدهیم و از تعمیم جزء به کل یا کل به جزء جلوگیری شود.
تقلب در امتحانات را به دو گونه می شود در نظر گرفت. یکی این که گروه های سیاسی و از جمله دولت در دستکاری نتایج دخیل باشد و دیگر این که افراد و اولیای شاگردان با دادن پول و یا اعمال زور و واسطه نتایج امتحانات را تغییر داده باشند. اما ثابت ساختن هیچکدام ازین دو گونۀ تقلب با در نظرداشت نتایج کانکور امسال، ممکن به نظر نمی رسد. شاید مواردی از تقلب صورت گرفته باشد اما بدان پایه و پیمانه یی نمی تواند بوده باشد که نتایج امتحانات را بدین گونه در بیاورد.
بزرگترین شاخص برای عدم دخالت زور و زر در نتایج کانکور را می توان از میزان کامیابی  به ترتیب ولایتها بدست آورد.  بیشترین شمار کامیاب های این کانکور از دو ولایت دایکندی و پروان است. حالا اگر تقلبی صورت گرفته باشد باید گروه سیاسی مشخصی از پروان و دایکندی برای کامیابی فارغین این ولایات بر کمیتۀ امتحانات فشار آورده باشند. ایا همچو کاری صورت گرفته است؟ این در حالیست که از پروان تنها یک وزیر در کابینه حضور دارد و آن هم وزیریست که هرگز هم دیده نشده است به کارهایی درین سطح و شکلی برای ولایت خودش دست زده باشد. پس چه کسی رفته است و آنقدر پروانی کامیاب کرده است که در سطح کشور دومین ولایت با آمار بلند کامیاب شدگان در جدول نتایج کانکور شود؟ به همین گونه است مسالۀ دایکندی که در جدول یاد شده، جایگاه نخست را داراست. و بدینسان اگر موضوع دخالت رشوه را در نظر بگیریم، بازهم منطقی نمی توان یافت که میزان پیروزی چشمگیر دایکندی و پروان در امتحانات کانکور را ناشی از دادن رشوه ثابت بسازد. پروان از فقیر ترین مناطق کشور است. چگونه توانسته اند پول رشوت برای اینهمه شاگرد را تهیه بدارند؟ اگر پروان نتواند رشوه تهیه کند، دایکندی با آنهمه کمی منابع و دوری از مرکز چگونه توانسته است پول رشوه یی به این پیمانه را فراهم کند؟
اگر فرض کنیم که تقلب از راه فشار سیاسی و دادن پول صورت گرفته است، این پرسش به میان می آید که چرا زورمندان سیاسی و پولداران دایکندی و پروان توانایی مداخله را داشته اند و زورمندان ننگرهار، کندهار و یا پنجشیر این توانایی را نداشتند؟ اگر معاون دوم رییس جمهور و حزب وحدت در پیروزی دایکندی نقشی داشته بوده باشند، چرا میزان کامیابی بامیان در مقایسه با دایکندی اینقدر پایین است؟ اگر معاون دوم دخالت کرده است، چرا معاون اول مداخله نکرده است تا میزان کامیابی پنجشیر را بالا ببرد؟
 حالا که بحث تقلب و دخالت رشوه در تعیین نتایج امتحانات کانکور، با در نظر  داشت دلایل بالا، منتفی به نظر می آید، بیایید این نتایج را برمبنای علم احصاییه به گونۀ فشرده و نمونه یی ارزیابی و تحلیل کنیم تا وضعیت تعلیم و تربیه کشور را بر مبنای فاکتها و حقایق بازشناسی کرده باشیم. بدین منظور درینجا نتایج یک هزار و هفت نفری را که در صدر جدول کامیاب شده گان کانکور امسال استند، مورد ارزیابی قرار می دهیم.
آنچه در پایان آمده است، نتیجۀ تحقیق روی شاگردانی است که از 333 تا 311 نمره گرفته اند و شمار شان به 1007 نفر می رسد. هدف ما تحقیق روی یک نمونۀ آماری است و آنچه ازان بدست می آید تنها روی همین نمونه قابل تطبیق است. این یک هزار و هفت نفر نمونه یی به ما می دهد تا بتوانیم میزان و کیفیت تعلیم و تربیه را در سراسر کشور بررسی کنیم. البته اگر همۀ ارقام در اختیار می بود بررسی کاملتری از وضعیت عمومی تعلیم و تربیه می توانست صورت بگیرد. 
 چنانچه گفته شد، بلند ترین نمرۀ گرفته شده درین امتحان 333 است که تنها دو نفر آنرا بدست آورده اند. این دو نفر هردو باشندۀ اصلی ولایت غور وهردو فارغین لیسۀ سلطان علاءالدین غوری اند. نامهای این قهرمانان عرصۀ آموزش هریک ذبیح الله و عبدالقاسم است. دو نمرۀ بالاییِ بعدی که هردو 332 می باشد از آن محمدحسین و محمد جمعه است که هردو فارغین مکتب علامه شهید شهرستانی ولایت دایکندی می باشند.  
از نگاه شمار کامیابهای هرولایت درین نمونۀ هزار و هفت نفری، دایکندی با 436 نفر کامیاب در مقام نخست،  کابل با 158 نفر در جایگاه دوم و پروان با 98 نفر در جایگاه سوم است. البته در نتیجه کلی، به حساب شمار کامیابها، چنانچه در رسانه ها نشر شد، دایکندی اول و پروان دوم شده است.   
این پژوهش نشان می دهد که  ده ولایت درین نمونه هیچ نماینده یی ندارند. این ولایتها شامل نیمروز، هلمند، زابل، پکتیا، پکتیکا، ننگرهار، کنر، میدان وردک و بادغیس می شود. ولایتهای پنجشیر، نورستان، کندز و بدخشان تنها یک نفر درین نمونه دارند. کندهار، جوزجان و تخار هریک سه نفر دارند. ولایت هرات 66، فاریاب 43 و غور 57 کامیاب در میان یک هزار و هفت نفرِ صدر جدول دارند. ولایتهای فراه، بلخ  و بامیان بالترتیب 30، 21 و 20 نفر دارند. به همین ترتیب ولایت سمنگان 16، غزنی 10، سرپل 9، خوست 8، لوگر 7، لغمان 6، بغلان 5 و ارزگان 4 نفر کامیاب درین نمونۀ هزار و هفت نفری صدر جدول کامیابهای کانکور دارند.  جالب است که شمار کامیابهای ارزگان بیشتر از کندهار است.  
 باید افزود که چون نمونۀ آماری مورد نظر ما هزار و هفت نفری را در نظر دارد که در صدر جدول بوده و بلند ترین نمرات کانکور را از آن خود کرده اند، این نمونه شناسۀ خوبی برای شناخت کیفیت و چونیِ آموزش و پرورش می تواند به شمار آید. به سخن دیگر به هر اندازه یی که شمار کامیابهای یک ولایت درین نمونه بالا باشد به همان اندازه بیانگر کیفیت بالای آموزش در همچو ولایتی میباشد. 
 نکتۀ جالبی که درین آمار می بینیم اینست که میزان کامیابی در ولایتی که رییس جمهور و معاون اولش ازان می آیند نهایت پایین است. درین  میان یک هزار و هفت و نفر تنها سه نفر از کندهار و یک نفر از پنجشیر اند. گیرم که رییس جمهور و معاونینش تقوی و عدالت و پاکی فاروقی و انوشیروانی دارند و برای کشور می اندیشند نه برای ولایتهای خود، اما آیا اینها این مسوولیت را ندارند که به مردم جواب بدهند چرا کیفیت تعلیم و تربیه در کندهار با بیش از دو ملیون نفوس به اندازه ییست که از سراسر آن ولایت تنها سه نفر درین هزار و هفت نفر راه می یابند؟ ولایت پنجشیر یک نفر درین نمونه دارد. البته پیروزی دایکندی از برکت جناب معاون دوم نیست. چرا که بامیان در سوی دیگر تنها 20 نفر درین نمونه دارد. یعنی اگر معاون دوم دخیل می بود و توجهی به کیفیت تعلیم و تربیه می کرده بود، هردو ولایت بامیان و دایکندی نتایج نزدیک به هم می داشتند. دایکندی 435 نفر و بامیان 20 نفر دارد.
گیرم که در حکومت کنونی کسی به فکر ولایت خودش نیست و برای همۀ افغانستان فکر میکنند؛ پس چرا کابل با بیش از چهار ملیون نفر و موجودیت همه امکانات درسی تنها 158 نفر یعنی پانزده فیصد این نمونه را می سازد؟ آیا این بدان معنی نیست که کیفیت تعلیم و تربیه در دایکندی سه برابر بیشتر از کابل است؟ یعنی اولیای امور دایکندی با کمترین امکانات یک کیفیت 45 فیصدی برون می دهند و کیفیت کابل با اینهمه وسایل و امکانات درسی 15 فیصد است. آیا این به معنی کمکاری و فساد در دستگاه تعلیم و تربیۀ کشور نیست؟ آیا بدین معنی نیست که دایکندی به خاطر محدودیت دخالتهای "ملت سازانۀ" وزارت معارف دران ولایت است که توانسته است همچو کیفیت بالایی داشته باشد. اما کابل قربانی برنامه های سیاسی و نا مربوط به تعلیم و تربیه شده است؛ برنامه هایی که یک تیم قومگرای فاشیزم اندیشه از طریق وزارت معارف در پی تطبیق آن در کشور اند. 
همینجا می توان به حقیقت دیگر نیز دست یافت که اگر خود مردم مسوولیت و اختیار نظامم تعلیم و تربیۀ اولاد شان را داشته باشند و مرکز به امور آنها مداخله نکند، نتیجه همین می شود که دایکندی برون داده است. دایکندی به خاطری پیروز شده است که به خاطربعد مسافه از شر مداخله ها و برنامه های خصوصی و نامربوط وزارت معارف در امان بوده است...
 در گذشته ها اگر اول نمره گی کانکور را گاهی سایر ولایات از کابل می ربودند اما همیشه شمار کامیاب های لیسه های کابل بیشتر از هر ولایت دیگری می بود. امروز دایکندی و پروان است که در راس جدول شمار کامیاب ها قرار دارند نه کابل. چگونه می شود پذیرفت که کیفیت تعلیم و تربیه در شهر کابل کمتر و بد تر از دایکندی و پروان باید باشد؟ اگر هست، دلیلش چیست؟  
مساله درینجاست که رییس جمهور با برادر خواندن طالبان و زمینه سازی برای گسترش افکار طالبانی معارف کشور در کل و معارف در کندهار و مناطق جنوب  و شرق را متضرر ساخته اند. بی امنیتی شاید در کمیت و شمار مکاتب در کشور موثر باشد اما نمی تواند در کیفیت تعلیم و تربیه موثر باشد. یعنی حکومت نمی تواند به بهانۀ نبود امنیت کیفیت پایین آموزش و پرورش را توجیه کند. چرا خوست و لوگر توانسته اند بالترتیب هشت و هفت نفر درین نمونه داشته باشند اما کندهار سه نفر. جالبتر این که ننگرهار بزرگترین شهر در جنوب کشور و با همه امکاناتی که دران ولایت وجود دارد حتی یک نفر هم درین نمونه ندارد. این در حالیست که لغمان با امکانات به مراتب کمتر از ننگرهار توانسته است شش نفر درین نمونه داشته باشد.
اگر نا امنی دلیلی برای پایین آمدن سطح آموزش و پرورش بوده باشد، کابل امن تر از پروان است. چرا شمار کامیابهای پروان بیشتر ازکابل است؟  ویا  ازرگان بیشتر از کندهار کامیاب درین نمونه کامیاب داده است. 
حالا از وزیر معارف هم باید پرسید که چرا درین هزار و هفت نفر حتی یک نفر هم از میدان وردک دیده نمی شود؟ خدمت ایشان به مردم وردک چیست؟ این در حالیست که اگر رییس جمهور با طالبان برادری و همنوایی دارد، وزیر معارف وکیل مدافع آنها شده است. آیا بهتر نبود وزیر معارف به جای دفاع از طالبان و ماست مالی مکتب سوزیها و جنایات آنها، به معارف و مکتب در وردک توجه می کرد؟  آیا بهتر نبود به جای تلاش برای تغییر نام مکتب بی بی مهرو، فارسی ستیزی و یا برون کردن تاریخ جهاد و مقاومت از نصاب تعلیمی، به فکر پیشرفت و بهبود کیفیت معارف در سراسر کشور و در ولایتی می بود که نامش را تخلص ساخته اند؟
هرچند آمار مورد مطالعۀ بنده شامل نمرات 333 تا 311 است اما اگر به لست وزارت تحصیلات عالی دقت شود، بلندترین نمره یی که ولایت میدان وردک گرفته است 308 است- یعنی 25 نمره پایینتر از نمرۀ اول و آنرا هم شاگردی به نام گل حسین ولد محمد علی از لیسه سید آباد وردک بدست آورده است...
آیا بهتر نبود وزیر معارف به جای پر کردن پستهای کلیدی و مهم وزارت معارف از وطنداران و همفکران خودش و به جای راه اندازی برنامه های فاشیستی و قومگرایانه و زبان ستیزانه در وزارت معارف به فکر ساختن چند مکتب معیاری و با کیفیت در وردک، پکتیکا، پکتیا و ننگرهار می بود؟ هیچ شاگردی ازین چهار ولایت نتوانسته اند نمرۀ بالاتر از 310 ببرند. آیا این خود بیانگر دروغگویی قومگرایان درین کشور نیست؟ اینها تنها برای پرکردن جیب و غصب چوکی های دولتی و نفاق افگندن میان اقوام هیاهوی قومگرایی راه انداخته اند.
بنده چند روز پیش توانستم نسخه های کتاب فارسی دری اعم از صنوف اول تا نهم را که وزارت معارف کنونی به نشر رسانده بود روی انترنت ببینم. این کتابها از همان صفحۀ پیام وزیر معارف تا به آخرین صفحات شان پر از نقص های پیداگوژیک، املایی و انشایی است. کافیست بدانیم که کتاب الفبای دری نه بر مبنای اصلهای کنونی زبان شناسی و بازشناسی فونیم ها و مورفیم های ویژۀ زبان فارسی دری بلکه برمبنای قاعدۀ بغدادی و خصوصیات زبان عربی تدوین شده است- همان اصولی که از هزار سال بدینسو رواج داشته است. به گونۀ نمونه، آوای "آ" را تنها در آغاز کلمات نشان داده اند اما این آوا در میان و پایان کلمات "الف" خوانده شده است...
کافیست برای دریافت سطح دانش و دقت مسلکی درتدوین کتابهای درسی مکاتب به پیام وزیر معارف که همۀ کتابهای مکتب با آن مزین شده است توجه کنید. نادرست نویسی و سطح پایین سواد علمی و مسلکی از همین پیام آغاز می شود. پستهای وزارتها همیشه سیاسی بوده است. ادعای تعیین افراد مسلکی به صفت وزیر هیچگاه ممکن درین وطن درست نبوده است. اما وزیر وظیفه دارد برای پیشبرد امور افراد مسلکی را به کار بگمارد. اما تاجایی که دیده می شود وزارت معارف از وزیر تا کاتب همه سیاسی اند و معیار تعیین افراد در امور مسلکی سیاسی است نه علمی و مسلکی. مثلاً چند نفر دوکتورای زبانهای پشتو و دری در پروژۀ نصاب تعلیمی مصروف کار اند؟ تحصیلات و تجارب کاری معینان و روسای مسلکی وزارت معارف تا کجاست؟ آیا برای پر کردن پستهای وزارت جز پارتی بازی و پیوند های قومی و زبانی معیار دیگری وجود داشته است؟ 
 اگر خود جناب وزیر در پاکستان دواز سازی خوانده اند و برای نداشتن املا و انشا و یا ناآگاهی از فلسفه و بنیادهای تعلیم و تربیه  نشود ملامتش کرد،  آنهایی که امور نصاب تعلیمی را به پیش می برند چرا حد اقل به خود زحمت نداده اند تا پیام وزیر معارف را از نگاه کامه و نقطه اصلاح کنند؟ مگر از نخستین اصل های آموزش توجه در کمال و بی عیب بودن مواد درسی نیست؟ چگونه می شود پذیرفت که کتاب درسی زبان دری یا پشتو و یا هر زبانی دیگر، ده ها عیب و نقص دستوری، املایی، انشایی داشته باشد. 
وقتی کتاب درسی با ده ها نادرستی و بیسوادی آغاز و با هزاران نادرستی متنی و منطقی پایان می یابد، چگونه می شود امیدی به بهبود معارف درین کشور داشت؟ وقتی معارف با یک سیاست دکتاتوری استالینستی اداره می شود و معلمین حتی اجازۀ مصاحبه با مطبوعات را ندارند و زمانی که آموزگار و دانش آموز در فضای پلیسی یی که وزارت معارف اعمال می کند قرار داشته باشد چه کیفیتی را می توان از معارف انتظار برد؟
از بررسی ارقام بالا بر می آید که یگانه دلیل پیروزی شاگردان در امتحان کانکور همانا زحمتکشی خود شاگردان و تلاش جوامع مربوط شان است. چرا که حکومت هیچ دلیلی نمی تواند بیاورد که ثابت کنندۀ تاثیر تلاش مثبت شان در پیروزی شاگردان در امتحان کانکور به حساب آید. 
آیا نتایج امتحان کانکور امسال خودش دلیل کافی و محکمی نیست تا شورای ملی در یک استیضاح راستین از وزیر معارف، معارف کشور را از چنگال این آقا و حواریون همفکرش که معارف را عرصۀ فعالیتهای سیاسی قومی ساخته اند نجات بدهد؟
و اما اگر شورای ملی شهامت و توانایی و یا ارادۀ اصلاح حکومت به نفع مردم را نداشت و معارف همچنان در چنگال وکلای مدافع طالبان و قومگرایان نفاق افگن باقی ماند، باید مردم خود برای بهبود وضع  آموزش و پرورش فرزندان شان در مناطق خویش دست به کار شوند. به ویژه ولایتهای ننگرهار، پکتیا، پکتیکا، زابل، هلمند، بادغیس، وردک، کنر و نیمروز که سطح نمرات شاگردان شان از 311 هرگز بالا نرفته است. مردم کندهار نیز با سه شاگردش در میان هزار و هفت نفر و با در نظر داشت امکانات و نفوس آن ولایت نیاز به توجه اساسی به آموزش و پرورش و مواخذۀ اولیای امور معارف و حکومت دارند.
به امید روزی که معارف کشور مسلکی شود و سایۀ شوم استبدادگرایان و تمامیتخواهان قومگرا ازان دور شده آزادی های شاگرد و آموزگار زمینه را برای آموزش سالم و بهتر فراهم سازد و نتایج کانکور های آینده کیفیتی را نشان بدهد که  بیانگر حاکمیت خردمندی و دانشپروری در فضای معارف کشور باشد. 
................................................................................................................
نقل از گرد راه
       HTTP://GARDERAH.PERSIANBLOG.IR/POST/343/


نویسنده: Saboor Raheel - ۱۳٩۱/۱۱/٢٢
عصر دولتشاهی



پرتو نادری به بدکاران قدرتمند  تف انداخته است، گناهش همین است. آنچه درین چند هفتۀ پسین بر پرتو نادری رفت، مصداق همان لطیفۀ معروف است که می گویند:
مسافری به مسجد می درآید و کسی را در حال زنا می یابد.  مسافر مومن که ازین کار به خشم و حیرت فروفته است بر این آدم نابکار بانگ می زند که:
- تف لعنت خدا به سرت!
شخص زنا کار به جای این که از کار خود خجالت بکشد با تهدید به مسافر  می گوید: 
 - بگذار کارم تمام شود، با تو می فهمم؛ تو به خانۀ خدا تف می کنی؟

پرتو نادری با تحلیل و تجزیۀ گفته های وزیر ترانسپورت از حق مردم، از رای مردم و از حتی از آبروی نظام و همین حکومتی که وزیرش بر برد تقبلکارانۀ رییس حکومت در انتخابات و دخالت خودش درین تقلب اعتراف می کند و با جرئت تمام چون دزدان چراغ به دست، اظهار نظر میکند، دفاع کرده است. مقالۀ پرتو نادری بیشتر ازان که ضد حکومت باشد، در دفاع از نظام، حکومت و مشروعیت نظام است.
به سخن دیگر پرتو اعلام می دارد که:
- آهای، صدرنشینان گرانمایه! از خود دفاع کنید،
به مردم وضاحت بدهید، وزیر تان شما را متقلب می داند و نظام تان را غیر مشروع ثابت
می سازد!
اما وقاحت درین نظام به جایی رسیده است که تصور می کنند چون به قدرت رسیده اند، هرچه بگویند و هرچه بکنند کسی حق ندارد بر کار و گفتار شان انتقاد کند. اگر کرد، باید به سارنوالی معرفی شوند که به مسجد قدرت این چوکی نشینان گرانمایه تف شده است؟! بلی، چرا کسی بگوید که آنچه دولت کرده است خیانت است، خلاف قانون است و برضد مصالح مردم است؛ چرا کسی بگوی که روی چشم خاینین ملی
ابروست؟
پرتو نادری علیه کسی اعلام جرم نکرده است. پرتو شکایت کرده است وبه استناد گفته های خود عالیجنابان در روزنامه ها و به گونۀ مشروط گفته است اگر گفتی، دلیلش بیار و اگر نگفتی انکار کن و نگفتنت را ثابت بساز. اگر انتخابات تلقبی بوده است و خودت اعتراف می کنی پس باید مطابق قانون مجازات شوید و اگر در انتخابات تقلب نشده است و چنان سبکسرانه گفته شده است که حامد کرزی را یک شخص با رای تقلبی رییس جمهور ساخته است، درانصورت هم باید گویندۀ همچو اظهاراتی محاکمه شود؛ چرا که به نظام و آرای مردم توهین کرده است.
بلی، پرتو نادری در مسجد قدرت تف انداخته است، باید مجازات شود!
اما آنهایی که حضرت حق معترف اند و ایمان دارند، به خوبی می دانند که پرتو نادری درین نبرد در هر صورتی پیروز است و دشمنانش سرافگندۀ و زبون. چرا که حق پیروز است و باطل نابود شدنی!

DIENSTAG, 26. FEBRUAR 2013




داوود‌علی نجفی شکایت خود را پس گرفت

یکشنبه ۶ حوت ۱۳۹۱
                                                     

۸صبح، کابل: اتحادیه ملی ژورنالیستان از این‌که داوود‌علی نجفی شکایت خود از پرتونادری  را پس گرفته استقبال کرده است.
در نامه‌ای که روز شنبه، ۵ حوت، از سوی کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخطی‌های رسانه‌‌ای صادر شده، آمده است «آقای نجفی در باره قضیه مطرح بحث، توضیحات لازم ارایه و در لا بلای صحبت‌ها اظهار نموده که من هیچ گونه ادعایی علیه پرتو نادری ندارم.»
همچنین در این نامه به امضای سید مخدوم رهین وزیر اطلاعات و فرهنگ عنوانی لوی سارنوالی اضافه شده است: «چون مدعی و متضرر شکایتی ندارند، موضوع از حیث حق‌العبدی خاتمه یافته و قابل دوران نمی‌باشد.»

با این‌حال، اتحادیه ملی ژورنالیستان با انتشار اعلامیه‌ای از رفع اتهام علیه پرتو نادری استقبال کرده اما در مورد متن این نامه و همچنان عملکرد کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخلف‌های رسانه‌ای، انتقاد کرده است.
تذکر چند نکته را لازمی می داند.




این اتحادیه، کمیسیون رسیدگی به شکایات و تخلف‌های رسانه‌‌‌ای را یک کمیسیون غیر قانونی خوانده و افزوده که وزیر اطلاعات و فرهنگ به‌دلایل سلیقه‌ای به ابقای آن پرداخته و از آن به حیث ابزار فشار بر رسانه‌ها و خبرنگاران استفاده می‌کند.
اتحادیه ملی ژورنالیستان تاکید کرده که بر مبنای قانون رسانه‌های همه‌گانی، «کمیسیون رسانه‌های همه‌گانی» باید ایجاد شود که بخشی از وظایف آن رسیدگی به تخطی‌ها و شکایت‌های رسانه‌‌ای نیز است.
همچنین اتحادیه ملی ژورنالیستان پرسیده که چرا قضیه شکایت از پرتو نادری، ابتدا به لوی سارنوالی ارجاع شد.
این اتحادیه می‌گوید که یکی از پاسخ‌های احتمالی، این می‌تواند باشد که حالا آقای نجفی از ادعای خود علیه پرتو نادری گذشته، کمیسیون این قضیه را خاتمه‌یافته می‌داند.
اتحادیه ملی ژورنالیستان تاکید می‌‌کند در صورتی که هر قضیه‌ای از آغاز به شکل اصولی و مطابق قانون بررسی شود، هیچ‌گاهی این‌همه جنجال و سر و صدا راه نمی‌افتد. به گفته‌ی این اتحادیه، در صورتی‌که همین کمیسیون رسیدگی به تخطی‌های رسانه‌‌ای که در راس آن وزیر اطلاعات و فرهنگ قرار دارد، در آغاز این قضیه، مطابق مکلفیت‌هایش از هر‌دو طرف قضیه دعوت کرده و زمینه تفاهم را میان آنان مساعد می‌‌کرد، حالا و پس از نزدیک به یک سال، مجبور نبود‌ که روی تصمیم اولی خود خط بطلان بکشد.
همچنین اتحادیه ملی ژورنالیستان با‌توجه به متن این نامه در اعلامیه خود می‌افزاید که اشاره نامه به این نکته که «موضوع از حیث حق‌العبدی خاتمه یافته» می‌رساند که هنوز دوسیه‌ای که برای آقای نادری ساخته شده است، می‌تواند از حیث حق‌اللهی در جریان باشد. به گفته‌ی این اتحادیه، قبل از این نیز نزدیکان آقای نجفی این نکته را تاکید کرده بودند که در صورت صرف‌نظر کردن آقای نجفی از ادعایش علیه پرتو نادری، تنها مساله حق العبدی این قضیه حل می‌شود.

MONTAG, 25. FEBRUAR 2013

به یاد علی سینا نو روزی




 محمدعزيزعزيزی
                     
                                                                                            به انتخاب ظاهر دیوانچگی 



نتوان گفت که اين گله گرگان بشر است
گرچه از آدميان جامه ای رنگين به براند
چند ساليست که در مملکت بی سرما
هرگجا ، حمله کنند ، بره انسان به برند
گرچه در شهر هرات است کنون ماتم و غم
ليک گرگان ، همه جا برهمگان حمله ور اند
درهرات غرقه به خون است کنون بره ناز
همه جا ملت ما در غم و خون غطه ور اند
(1)   "گوسفندی برد اين گرگ مزور همه روز
گوسفندان دگر خيره دراو مينگرند"
در همه ملک رها گله گرگان مهيل
مال و جان همه ابنای وطن در خطراند
وقت آنست که مردم همه بيدار شوند
تابکی غافل و خواب اند؟ چرا بی خبراند؟
اشتران را عجب است ! اينکه به آن قوت و زور
اشک ريزند و روان ، از پی قاطر و خراند

اين رمه لايق چوپانی مردان امين
نه به آنها که به دزدان و ددان هم نظراند
سالها است که برضد ستم داد کشيم
حسرت آنست که حکام همه کور و کراند
تسليت با به فاميل تو " سينا"ی عزيز
و به آنها که ازاين داغ تو خونين جگراند
وه چه زيبا سخنانيست زآن شيخ اجل
بهتر از منصب و سرمايه و در گهر اند
"سعديا مرد نکونام نميرد هرگز
مرده انست که نامش  به نکويی نبرند"
پايان
(1 ) و (2 ) از حضرت سعدی
                                       سيزدهم دلو 1991  برابر با 1 ـ 2 ـ 2013
 موضوع مر تبط

اختطاف و قتل یک کودک در هرات

علی سینا نوروزی، کودکی که در شهر هرات بدست گروگان‌گیرها بقتل رسید
        
علی سینا نوروزی، کودکی که در شهر هرات بدست گروگان‌گیرها بقتل رسید

نوشتۀ عزیز احمد فرد
در شهر هرات، از سال‌ها به این‌سو، گروگان گیری کودکان مردم را در تشویش قرار داده است و اینبار بعد از کشته شدن یک کودک توسط گروگان گیرها، مردم دست به تظاهرات زدند.

مردم هرات در این تظاهرات، علاوه بر شکایت از این وضع بی امنیتی، خواهان مجازات آدم ربایان شدند. خبر در انترنت هم انعکاس شدید داشت و دیشب بسیاری از افغان‌های داخل و خارج، مصروف و معطوف به این مشکل بودند.
در بررسی این موضوع، گفتگویی داریم با آقای نورالله وثوق، شاعر و نویسندۀ هراتی.
آقای نورالله وثوق، میگوید که تاجری در هرات در مرکز خراسان که یک مرکز مهم تجارتی این شهر است برای جلوگیری از این گونه نا‌امنی‌ها، ده دوازده تن "بادیگارد" داشت، ولی سرگروه این "بادیگارد"ها، حدود یک ماه قبل، علی سینا نوروزی- فرزند این تاجر را اختطاف کرده و مقدار زیادی پول از او بدست آورده بود. ولی باوجود آن بالاخره این آدم‌ربایان، علی سینا نوروزی را به قتل رساندند و این موضع باعث تشنج شد و منتهی به تظاهرات امروز گردید.
آغاز این پدیده، به گفتۀ آقای وثوق بر میگردد به سالهای پیش از٧٠. در آن زمان هرج و مرج بود و تعدادی با ربودن کودکان موفق شدند پولی به دست بیاورند؛ ولی این مشکل با آمدن رژیم کرزی حل نشد و ادامه یافت.
موضع مهمی را که آقای وثوق مطرح میکند اینست که این مشکل تنها به چند تن گروگان‌گیر خلاصه نمیشود، ارگان‌های دولتی هم در آن سهم دارند؛ او دلایلی را هم در تأیید این حرف مطرح میکند ولی از تبدیل شدن قوماندان امنیت هرات، راضی است و میگوید که از زمانی که قوماندان امنیت جدید آمده است، بسیار تلاش کرده تا این مشکل را حل کند. تا جایی که خودش مورد تهدید و توطئه قرار گرفته است.
در آخر، آقای وثوق در مورد راه‌های حل این مشکل میگوید که بهتر است یک کمیته‌ای از شخصیت‌ها، علماء، دانشمندان و روشنفکران، تشکیل شود برای پیگیری و ریشه یابی این مشکل. مردم بتوانند به این کمیته مراجعه کنند و این کمیته آنقدر فدرت داشته باشد که مسایل را پیگیری کند.

FREITAG, 22. FEBRUAR 2013

به یاد خفتگان هزاره در کویته ن.مهرین


نصیرمهرین

   
   به یاد خفتگان هزاره در کویته 

" میخواهی چقدر شمع بر مزار خفتگان بی سر روشن کنم ویا تا کی اعتصاب غذا کنم تا تو بیدار شوی و به کمکم بشتابی براستی اگر گوشه ای از این مصیبت در جهان غرب رخ میداد دنیا را تکان نمیداد؟... "
 ( سیما نوری)

انفجاراخیر ( شنبه ۱۶ فبروری۲۰۱۳ ) درمارکیت میوه وسبزی فروشی کرانی رود کویتۀ پاکستان، اندوه وتشویش دیگری بردلهای دارندۀ احساس انسانی نشاند. طی انفجار ( به احتمال زیاد انتحاری ) دربازاری که کارکنان و حاضرین آن را مردمان هزاره تشکیل می دهند، با وضاحت نشان دادکه انگیزه های جاهلانه و ددمنشانۀ محرک آن قومی ستیزانه است.
این عمل وحشیانه وغیرانسانی، سزاوارتقبیح صریح وموضعگیری قاطع است. تعدادی از مردم زحمتکش و آنانی که در هیچ اقدام و عمل انسانکشی وآزار واذیت مردم سهمی نداشتند، کودکانی که برای خرید مقداری ترکاری روی به بازار آورده بودند، قربانی این عمل  وحشت آمیز وغیر انسانی شدند.
چه گونه می توان از انسان از حقوق انسان، از محکومیت تروریسم، از نیاز تأمین فضای همراه با آرامش وصلح  سخن گفت ؛ واین عمل جاهلانه وغیرانسانی را محکوم نه نمود.
اما، از آنجایی که کشتن وزخمی نمودن مردم هزاره در مارکیت کرانی رود ، دنبالۀ کشتار های پیشینه است که به ویژه  طی سالهای پسین جان صدها هزاره را در افغانستان وپاکستان ستانیده است،مستلزم ابراز تشویش و چاره اندیشی های گسترده تری می باشد.

می دانیم که تروریسم انتحاری چند سال است به ابزار مبارزاتی جدی تر گروه های تبدیل شده است که با گروه تروریستی القاعده هم پیوندبوده اند. این گروه ها که ازمنابع پولی القاعده تأمین لوژیستیکی شده اند؛با همنوایی های آی.اس .آی پاکستان همراه بوده و حامل تمنیات شوم کشورهای نیز اند که از تنش های قومی سود می برند،آن را دامن می زنند و در مسیر تشدید هر چه بیشتر تا سرحد بحرانی تر نمودن منطقه سمت می دهند. زمینه های بهره برداری های ایشان را نیز عقب مانده گی های متعدد انتحاری ها، فریبکاری وسؤ استفاده از باورهای دینی ومذهبی، بهره برداری های سؤ ازناهنجاری های مختلف اجتماعی واقتصادی ورفتار های غلط وزیانبار حکومت ها و نیروهای خارجی تشکیل داده است.
با آنکه بخشی از رخسارنکبت بار و خونریزانۀ این تروریسم دربسا نقاط  جهان مانند افغانستان، نامی بیا، امریکا، هند، پاکستان ، و . . . شناخته شده است؛ ولی چند سال پسین، هدف مشخص ملیت و مذهبی دردستورکار آنها قرارگرفته است که با وضاحت سخن از نسل کشی دارد.
 انفجار درعاشورای ۲۰۱۱ کابل ومزارشریف، در ماه مارچ ۲۰۱۲ کویته وسه روز پیش در کویته؛ نشانه های واضح از چنان اهداف اند. هنگامی که سران دد منش" لشکر جنگوی العالمی " مانند " ملک اسحاق " و " علی شیر خدا" ، از مخالفت آشکار با شیعه صحبت می کنند و در عمل نیز دست به کشتارمی برند، اندوه ها به نگرانی های بیشتر می انجامد. این نگرانی ها زمانی دامن می گسترند که فضای مناسبات  قومی – ملیتی منطقه را درشرف دگرگونی وبرهم خوردن روابط وضوابط پیشین وحاکم می بینند. وقتی " علی شیر خدا" می گوید که نمی خواهد وزارت خانه ها درافغانستان در انحصار!! یک عده باشد،" ، هنگامی که " لشکر جنگوی " ادعای عدم تحمل  شیعه ها را در کویته دارد ، یکی از عناصرموجود درذهنیت بخش ازمردم منطقه را در زمینۀ نمایش فرهنگ برتری جویی به نمایش می گذارد. واین فرهنگ وعادت به تبعیض، شکننده است زیرا مردمان منطقه به رغم عوامل باز دارنده، از آن شعوری بهره مند شده اند که تحمل حق تلفی وزیر دست بودن را نمی پذیرند.نمونه یی از آن را در مخالفت های مردمان بلوچ می توان دید که امتیاز طلبی های قشر ممتاز پنجابی ها را بیشتر به چالش می کشند.
اما، عناصر دیگر سازندۀ ابعاد وحشت آمیز این تروریسم را باید در جا های به جست وجو نشست که درایجاد تنش های منطقه یی دست فعال دارند. درنیاز های سیاسی واقتصادی، در تأمین رهبری در کشورهای منطقه.
 برای پاکستان اختلافات با هند بسیار مهم است. وبرای عربستان سعودی واسراییل ایران. روی دیگر را نیز  باید گفت که برای هند رقابت ها ومخالفت های پاکستان وبرای ایران ، اسرائیل وعربستان مهم اند.
حکومت های پاکستان با اتخاذ سیاست کشمیرطلبی، به هرگونه عملی متوسل شده اند، که یکی از نتایج آن پرورش دهی ورشد یابی تروریسمی است که هند را مشغول نماید. هند به رغم چند آسیبی که ازتروریسم دید و در کشمیر با آن مقابله می کند، برخلاف افغانستان وخود پاکستان، زمینه های آسیب پذیری بیشتر آنرا ندارد. این است که تعفن تروریسم دست پروردۀ آی . اس .آی، خود مردم پاکستان وافغانستان را مشغول نموده ومی آزارد. همانگونه که طی چند سال پسین در وزیرستان و افغانستان دیده ایم. پاکستان که با توجه به هر گامی که از طرف افغانستان وهند در راه تحکیم مناسبات برداشته می شود، واکنش خصومت آمیزدارد. به همین دلیل است که هر نوع تلاش برهم زنندۀ امنیت درافغانستان را استقبال میکند؛ وپای گرفتن سیر امنیت ورشد در افغانستان را مغایر سیاست خویش در منطقه  وبه زیان خود ونفع هند تلقی می نماید. به همین دلیل است که حکومت  های آن کشور هیچ وقت سیاست صادقانه وشفافی را در برابر تروریسم در پیش نگرفتند. درنتیجه بستر مساعد پرورش  تروریسمی را که حامل منافع دیگران نیز باشد، هموارترنموده اند. رشد وهابیت دربرخی از مناطق افغانستان ونهاد های سیاسی- مذهبی ، همچنان در پاکستان،کینه های ضد شیعه وهزاره ها را تا سرحد نسل کشی رسانیده است. سیر اوضاع، رقابت ها وستیزهای پنهان و آشکار در منطقه نیز نشان می دهند که به دامنۀ چنین اعمال افزوده خواهد شد. مواردی که چشم ها به سوی کشورهای بزرگ ویا مجامع جهانی معطوف می شوند، ترددی نیز آن چشمداشت را همراهی می کند. تردید از این جهت که حکومات کشورهای دارندۀ توان وقدرت تأثیرگزاری ویا وارد کنندۀ فشار برای جلوگیری از سیاست های نسل کشی، برای انسان های بقیه جوامع آن احساس مسؤولیتی را ندارند که برای مردمان کشورهای خود دارند.
 درست همانگونه که از دل پرسوز سیما نوری در جمهوری سکوت خواندم :

" میخواهی چقدر شمع بر مزار خفتگان بی سر روشن کنم ویا تا کی اعتصاب غذا کنم تا تو بیدار شوی و به کمکم بشتابی براستی اگر گوشه ای از این مصیبت در جهان غرب رخ میداد دنیا را تکان نمیداد؟... "

دراین میان، مهمترین وظیفه در برابر آنانی قرارمی گیرد که سیر اوضاع را نگران کننده ومخاطره آمیزمی بینند. سعی در جهت مبارزه با همه اشکال تروریسم ، و رعایت آن درگسترۀ قلم وقدم ، ضمانت های میسر وموجود را ایجاد می کند. بلند شدن صدا وگسترده تر شدن دامنۀ اعتراض علیه کشتار هزاره ها  که در داخل افغانستان، پاکستان و کشورهای خارج صورت گرفت، گام های اند در این راستا. این قدم ها باید ستوده شوند و با هم گامی های بیشتربه مبارزۀ فعال ضد تروریستی برسند.

DONNERSTAG, 21. FEBRUAR 2013

سینه ها، شرحه شرحه خون است سیما نوری



سیما نوری

سینه ها، شرحه شرحه خون است 



میخواهی چقدر شمع بر مزار خفتگان بی سر روشن کنم ویا تا کی اعتصاب غذا کنم تا تو بیدار شوی و به کمکم بشتابی براستی اگر گوشه ای از این مصیبت در جهان غرب رخ میداد دنیا را تکان نمیداد؟...

آری ،ای انسان آزاده ! با تو هستم که چشم بر حقیقت وجود من بسته ای .دنیای من هزاره ، سالهاست محصور توحش انتقام کینه توزانه ی کسانی است که فقط احساس تنفر از مرا در دل می پرورانند .نمی دانم به کدامین قانون ثبت نشده ی حقوق بشر پناه ببرم چون هیچ قانون به ثبت رسیده در نهادهای مختلف سازمان ملل تا کنون ،نتوانسته هیچ کمک عملی جهت حمایت و دفاع از هویت تباه شده ی من و خونهای ریخته شده ی برادران و خواهرانم کند
.آری ای انسان آزاده!به قرائت سرگذشت و تاریخ من لحظه ای گوش بده...اجدادم به جرم هزاره بودن، در گورهای دسته جمعی دفن شدند و فرزندانشان سرگردان کوچه های هجرت مرزهای نامعلوم ،روزگار سپری کردند و طفلانشان، صاحبان قبرهای بی عنوان تاریخ شدند و مادرانشان،برای همیشه وارثان مرثیه دار مصیبت بی فرزندی گشتند....و اکنون هنوز هم صبح و شام تاوان بدنیا آمدنم را میدهم و بر تابوتهای بی پیکر برادران و خواهرانم مویه میکنم آری!.سالهاست خون به چشمانم نقش و نگارش را زده. دیگر نمیدانم رنگینه ی چشمانم چه رنگی بود...چون فقط سفید و سرخ است و بس.


               


خوب میدانم که میدانی صده های پیش،در گوشه های دنیا ،اقلیتهای سیاه پوست و سرخ پوست و زرد پوست،بردگان منفور نژاد پرستان قرن بودند ولی همگی به نوعی از این بند،سالهاست که گسستند فقط نمی دانم چرا آسمان کبود کشور من ،همیشه اصرار دارد باران خونش را بر سر من و قوم من بریزد.
براستی چه کسی درد مرا می فهمد؟دردی که سالهاست بغض گلو گیر شده .
ای انسان آزاده! چطور حاضر میشوی چشمانت را ببندی تا جنازه های تکه تکه شده ی خون آلود کودکان قومم را ندیده بگیری ؟چطور حاضری گوشهایت را محکم بگیری تا صدای زجه ی دخترکان خفته با عروسک هایشان را نشنوی و چطور لب میبندی و زبان به کام می گیری تا از از تلخی پاهای جا مانده ی پسرک دستفروش کنار بازار سخن نگویی و وجدانت را کرخ کنی و آرام بگیری. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده براستی نمیخواهی کاری کنی؟آیا این تراژدی اسفناک همین هولوکاست تاریخی نیست که هر سال با ضریبهای متعدد تکرار میشود ؟و تویی که درک میکنی چرا خاموشی؟
میخواهی چقدر شمع بر مزار خفتگان بی سر روشن کنم ویا تا کی اعتصاب غذا کنم تا تو بیدار شوی و به کمکم بشتابی براستی اگر گوشه ای از این مصیبت در جهان غرب رخ میداد دنیا را تکان نمیداد؟
ای انسان آزاده !از تو میخواهم تا سکوت نکنی و دردهایم را در نشریاتت انعکاس دهی از تو می خواهم سیاسی عمل نکنی و فقط به انسانیت فکر کنی از تو میخواهم تا این جنایت را همصدا با من محکوم کنی از تو میخواهم تا صدایم را به گوش جهان خفته برسانی و این قانون نسل کشی و تحقیر هم نوعان مرا را برای همیشه تغییر دهیم بیا تا با هم زنجیره ی انسانی تشکیل دهیم تا دیواری برای بهم رسیدن این هدف شود اگر فهمیدی و باز هم خاموش بودی بدان که باید فاتحه انسانیت را در خود برای همیشه بخوانی و اگر غیرتی کردی تا کمکم کنی سپاسگذار انسانیتت تا ابد خواهم بود ....منتظر همصدای ات هستم 
                                                                                                        ترومسو نروژ


                     نقل از جمهوری سکوت 

MONTAG, 18. FEBRUAR 2013

محفل شب شعر و سخن با خانم دکتر نسرین زنجبر ایرانی





            شب همدلی و همزبانی
شاعر، نویسنده وسخنور توانا خانم دکترنسرین رنجبر ایرانی به دعوت کانون فرهنگی افغانستان- آلمان
 (هامبورگ) به تاریخ۰۹/۰۲/۲۰۱۳ در محفلی شرکت جست که بیش از ۱۵۰ تن از فرهنگیان و فرهنگدوستان
 هموطن وهمزبان نیز دعوت شده بودند تا با این بانوی فرهیخته دیدار نموده از شمیم اشعار نغز و داستانهای
 دلنشین شان مشام جان را سیراب نمایند.

                       
                     
                                         خانم دکتر نسرین رنجبر ایرانی

برنامه ساعت ۷ بعد ازظهر  به گویندگی خانم فخری صفرزاده وبنام یزدان پاک آغازشد.نامبرده بعد از شرح مختصری
در مورد همبستگی های زبانی و فرهنگی دو ملت ، شعر زیبایی از شاعر جوان آقای غفران بدخشانی را   که
 در همین مورد سروده شده بود خواند که مورد توجهّ حاضران قرارگرفت.

 

سپس آقای فضل الله رضائی مسئول کانون فرهنگی افغانستان – آلمان پشت تریبون قرار گرفته ضمن عرض
 خیرمقدم حضور مهمانان ارجمند ، پیرامون میراث عظیم وافتخار آفرین فرهنگی که از نیاکان باخرد مان
 بجامانده است بیانات جامعی ایراد کرده خواستار همکاری های بیشترفرهنگیان افغانستان و ایران و
(درصورت امکان) تاجیکستان در راه حفظ وشکوقایی این داشته های ارزشمند شد. آنگاه شاعرتوانا
 آقای شبگیر پولادیان قصیدۀ بس استادانه و زیبایی تقدیم حاضران کرد که مورد توجه فوق العادۀ اصحاب
 شعر و ادب قرار گرفت .
نویسنده وپژوهشگر سرشناس کشور آقای نصیر مهرین در رابطه به تشابه گوشه هایی از اتفاقات فرهنگی
 در عصر حاضر در ایران و افغانستان  سخنانی ایراد و از خانم رنجبرایرانی قدردانی کرد.
در این قسمت برنامه ، کودک خردسال رها رضائی پشت مکروفون قرار گرفته چنین گفت: من میخواهم
 برای شما یک آهنگ بزنم و بعد یک شعر از مولانا جلال الدین محمد بلخی دکلمه کنم- بااجازۀ شما . آنگاه
با ( نی) آهنگ معروف ملا محمدجان را اجراکرد که سخت مورد توجه قرارگرفت و سپس شعر
 ( بشنواز نی چون شکایت میکند ) را بصورت کامل از بر(ازحفظ) دکلمه کرد که با کف زدن و استقبال و
 تشویق پرشور حاضران روبروشد.
شاعر خوش قریحه آقای ناصر اکبری شرکت کننده بعدی برنامه بود که با قطعه شعری خانم رنجبر را گرامی
 داشته وبا دکلمه شعر عاشقانه ای حاضران را به وجد آورد.
آقای ابراهیم حجازی یکی ازفعالان فرهنگی وعضوپرتوان کانون  گویندۀ بعدی برنامه بود که ضمن ارج
 نهادن به مقام ادبی خانم دکترنسرین رنجبر ایرانی، زندگینامه ایشان را به خوانش گرفت.



                                     
                                                    آقای ابراهیم حجازی مسؤول امور هنری کانون


                   
                         از راست به چپ: خانم فخریه صفرزاده، آقای فضل الله رضایی وخانم نسرین رنجبر                                    

                       هنگامی که تقدیر نامه یی  از طرف اقای رضایی به خانم رنجبر اهدأ گردید

بعد از تفریح کوتاهی بانو دکتر نسرین رنجبر ایرانی با ابراز تشکر از کانون فرهنگی افغانستان-آلمان بخاطر
 برپایی آن محفل وتمجید ازاشعاروبیانات شرکت کنندگان ، برنامه را آغاز و سپس به دکلمه ی قطعاتی از
اشعار زیبا ی خویش پرداخت. اشعاربا احساس خانم ایرانی چه آنهایی که در قالب کلاسیک سروده شده بود
 و چه آنهایی که به سبک نو، مورد توجۀ فوق العادۀ حاضرین قرارگرفت وبا کف زدنهای ممتد استقبال شد.
خانم ایرانی داستان زیبایی نیز ازکارهای تازۀ خویش رابه خوانش گرفت که مورد دلچسبی قرار گرفت.
درنهایت برنامه، دسته گلی همراه با لوح تقدیرکانون فرهنگی افغانستان -آلمان توسط مسئوول کانون
 به خانم دکتر رنجبر ایرانی اهدا گردید که ایشان با تشکر پذیرفتند.  


            
                   رها رضایی آهنگ ملا محمد جان را با نی اجراکرد ومتعاقب آن شعر بشنو از نی  . . .مولانا
                      را دکلمه نمود.
بعد ازصرف غذای شب و پذیرایی از مهمانان ، نوای دلنشین موسیقی زیبا و دلنشینی آن شب بیادماندنی را به
حد کمال رساند. هنرمندان جوان و گرانقدری که به هنرنمایی پرداختند عبارت بودنداز: آقایان سهیل نوروزی،
همایون ننگیالی ، واحد احمدی ،رفیع رحیمی،نادر امیری،عزیزی،ایمان شهیر ومرتضی سعید. هنرمندان را آقای
 ایمان حسین زاده با طبله و استاد خوشحال با بنجو همراهی میکردند. لازم به یادآوری است که تکنوازی 



استاد  خوشحال با بنجوو نی نیز بسیار جالب بود. در تمام طول برنامه هنرمندان با تشویق و کف زدنهای ممتد مهمانان
 روبرو بودند.


با اهدای دسته گلی به مسئوول خانه سلامت آریانا جناب آقای عبد الله احراری و تقدیم تشکرنامه و دسته گل به
هریک از هنرمندان ، ساعت یک بعد از نیمه شب محفل به پایان رسید.


 آقای عبدالله احراری رئیس آسایشگاه اریانا که صالون زیبای آریانا را به گونۀ افتخاری در اختیار کانون نهاده بود 



                                           آقای اکبر ناصری در حال خوانش غزلی به افتخار خانم رنجبر 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سوم ماه ثور سال 1404 خورشیدی (23 آپریل سال 2025 ع.) نوشته ها و اشعاری از: نبیله فانی، نصیرمهرین، کریم بیسد، نعمت حسینی، اسد روستا، و ویس سرور 28 حمل 1404(هفدهم آپریل 2025) نوشته ها و اشعاری از: نصیرمهرین، نبیله فانی، اسد روستا، کریم پیکار پامیر، حمید آریارمن، مختار دریا، غ.فاروق سروش و شاپور راشد

هفتم سرطان 1404- بیست وهشتم جون 2025. نوشته ها واشعاری از: فاطمه سروری، سید احمد بانی، کریم بیسد، نیلوفر ظهوری راعون، عتیق الله نایب خیل، مختار دریا، نبیله فانی، لیلی غـزل، اسد روستا، حمید آریار من، غلام فاروق سروش وبا گزارشی از سال 2012 از واسع بهادری.