DONNERSTAG, 2. JUNI 2016

بخشی از کارنامه های توپ. نصیرمهرین




                      نصیرمهرین
                                 
در حوزۀ خشونت شناسی

بخشی از کارنامه های توپ



بخش یکم

۱۲ جوزا (خُرداد) ۱۳۹۵

فهرست
-       بخشی از کارنامه های توپ
-       معرفی توپ
-       پراندن انسان از دهن توپ
-       نمونه های تاریخی
-       انگیزۀ توسل به چنین وسیلۀ اعدام
-       منابع


واین توپ جفا پیشه، پس از پیدایش اش مصیبت های آفریده و رعب وهراسی گسترده است که اثارش درچهرۀ زمین نمودار است و دربرگهای تاریخ داغدار. شهرهای اروپایی را درنوردید، با جنگهای داخلی امریکا یاری رسانید، از بریتانیه برخاست، در کشتی های غول پیکر نشست، در اقیانوسه ره پیمود، خون هندو وسکهـ در هندوستان ریخت، پیام آور اشتهای بیشتر آن کمپنی وسودآوری جفا آمیز گردید و تا کابل رسید. با ناپلیون بناپارت هم سفر شد، ولی کمون پاریس را فروریخت. هنگامی از سرکوب مشروطیت در تاریخ ایران وجریانات آن می آورند، همین توپ لعنتی مجلس ومجلسیان را لگد مال نموده وتبسم در لبان محمد شاه قاجار نشاند.
گرچه رخت وریخت همزادان توپ و نواده گان اش، در جهان صنعتی و سرمایه دار انحصاری ودولتی، رونق بیشتر بنیاد برافگنی و از سوی دیگر زر اندوزی یافت، اما در کشورما گویی پیکر وصدایش هنوز همان تجسم مرگ آوری و فریاد مردم ترسانک امیرعبدالرخمان خانی و دست نخورده است. این استثنا را بیاورم که فقط دستورهای جناب گلب الدین حکمتیار از چهار آسیاب، صدای امیر را با برادر زاده های مدرن توپ، یا راکت به گوش کابلیان رساند.
 گاهگاهی هم پاکستان به وسیلۀ آن پیام های می فرستد از آن سوی سرحد در شرق کشور با انگیزه هادی فشار دهنده، ترساننده و افزون خواهانه. همین پاکستان که با آتش توپ پیهم بازی می کند، در پیشگاه قدم های محمد اشرف غنی، رئیس جمهور منتخب تقلب    و جان کری، در اسلام آباد طی مراسم تشریفاتی صدای محترمانه اش را از گلوی توپ بیرون می آورد، اما پس لرزه اش در کابل نبیل رئیس امنیت ملی افغانستان را از چوکی اش نا محترمانه دور می کند.
زمانی هم شهردار کابل( شاروال، ریاست بلدیه) تداوم صدهایش را گرامی می دارد و آن را در بلندجای می نشاند.
این توپ از توره جان ویارانش نیز یاد می کند و نام وکار اش در حنجرۀ خواننده گان بی شمار ره می برد که:
توپ اول صدا کرد
توره خدا ره یاد کرد
توپ دوم صدا کرد
توره ره وارخطا کرد
توپ سوم صدا کرد
توره ره از بند جدا کرد.
اجازه بدهید از برخی کارنامه های پیشینه وامروزینه اش و این که نسل توپ چه تغییرات
 بدنی وحرکی وسرعتی دیده وچه نام های دیگری گرفته است، صرف نظر نمایم. و از گستراندن این موضوع هم منصرف شوم که توپداران بانشانه گرفتن وآتش نمودن در تن انسان ها وقریه ها وشهر ها، چگونه کار آفرینی می کنند و برنامه های کاریابی به ثمر می نشیند وبانک ها رونق می یابند.
می خواهم اندکی از کارنامۀ پیشینه، اما نه چندان دور توپ در افغانستان بیاورم که در برخی ورق های تاریخ ما از آن یادآوری شده است وبرخی هم ناگفته مانده اند. عملیۀ که پراندن در دهن توپ نام داشته و به عنوان یکی از جزاهای دلخواه مطلق العنان در مورد شخص طرف خشم قرار گرفته اجرا شده است.
امتنان ویژۀ خویش را برای جناب ایوب عظیمی ابراز می دارم که همواره با ورق گردانی شاق وخلاق، اطلاعات تاریخی وعکس های گویا ورسا را بیرون آورده واز لطف خویش اینجانب را نیز بی نصیب نگذاشته است. این عکس نیز فرستادۀ جناب ایوب عظیمی است که توسط walter Bosshard سوئیسی در اکتبر 1930 درکابل عکاسی شده است.  

پیش از آن بی مناسبت نتواند بود اگرپیرامون کلمۀ توپ ومعرفی بیشتر آن از قلم شادروان سرور همایون  بیآوریم:
"توپ واژۀ ترکی و از ادوات جنگی ناری، دارای لولۀ بزرگ بوده وانواع سبک وسنگین داشته وبه هرحال گلوله یی را بر دشمن پرتاپ می کرده که درمسافت دور انفجار می نموده است. نوع سنگی برپشت اسب وشتر وفیل منتقل می شد ونوع سبک بردوش حمل می گردید.سردار گروه توپچی و توپخانه را توپچی باشی می گفتند. یکی از توپ هایی که توسط استاد شاه نظر ارمنی در لاهور ساخته شد . . . زمزمه نام داشت.این توپ هم اکنون در درگاه موزۀ لاهور موجود است. . .  صنعت توپ سازی اروپا وترکیه عثمانی به ارمنستان انتقال یافته بود و نادر افشار از همیمن مجرا برای رشد صنعت توپ سازی بهره گرفت. این ارمنیان به خدمت در اردوی احمد شاه ابدالی  ادامه دادند . . . "(1) 
خوب، اگر استفاده از آن را که در افغانستان برای اعدام معمول بود، نیز بیفزائیم، تصویری جامعتر از توپ توانیم داشت.
و در زمینۀ دسترسی احمدشاه ابدالی به توپ واین که کارنامه های بسیاری آفریده است، نکاتی همین جا هم سزاوارر یادآوری اند. شاه ابدالی آن همه پیروزی ها را که در جنگها به ویژه در هند نصیب می شد، مدیون کارکرد های توپ نیز بود. مؤلف تاریخ احمدشاهی که بارها در این زمینه گواهی می دهد، این گزارش تاریخی او را که از جنگ لاهور با میرمنوی پسر قمرالدین خان وزیر پادشاه هندوستان است، بنگریم: " . . . وتوپخانۀ قیامت نشانه را موافق ضابطه پیشرو ساخته . . . عرصۀ جدال افراخت و میدان کارزار - را- دل ازشعله افروزی آتشخانه صاعقه بار قیامت نمون ومحشر آثار گشت. از آواز توپخانه های تندر خروش زلزله در زمین وغلغله در زمان افتاد وآتش دمی دهان تفنگ رخت حیات جهانی خاکستر میدان دغا ساخته به باد فنا داد." (2)  
مؤلف کتاب تاریخ احمدشاهی از خروش زلزله در زمین که توپ های ایجاد کرده بود  می نویسد و پیروزی های سپاه زیر فرمان احمدشاه ابدالی را با مباهات می آورد، اما بازهم یاد ما باشد که اگر او نیست، نتیجۀ حاصله وپنهان مانده از آن جنگ  وبه ویژه جنگ پانی پت را ما می توانیم از زیر آوار خودستایی های تراکم کرده بیرون بیاوریم و این دو نتیجه را  نیز گواهی بدهیم که:
1-     غنایم افتاده در دست آن شاه، تعیش وخوشگذرانی را در دربار جانشینان اش نهادینه کرد.
2-    کمر ستون مقاومت هند را شکست که کارابوالحیل حریص و مستعمره جو را چنان آسان کرد که نه تنها هندوستان را بگیرد، بلکه نواسه ها وکواسه های خودش و همکاران محمد زایی را اش را نیز به عنوان دست نشانده ودست نگر حقیر برما تحمیل کند.
از آن جمله توپ را چنان در دست امیران بگذارد که سروتن هموطنان خویش را طعمۀ دهن توپ کنند و به باد فنا بدهند.

پراندن انسانها از دهن توپ
در بارۀ پراندن انسان از دهن توپ مانند دیگران می خواندم که امیرعبدالرحمان خان     دستورهای پراندن به دهن توپ را داده است. می گفت که این تعداد را به دهن توپ بپرانید. همچنان از امیران وشاهان بعدتر او چنین حکمی را می خواندم، اما نمی دانستم که انسان را چگونه توپ می پراند. واین درحالی بود که عکس ورسمی را هم از صحنۀ اعدام با توپ ندیده بودم. بنابرآن تصویر های مختلفی را از صحنۀ اعدام در نظر می آوردم. یکی از آنها هم این بود که گمان می کردم شخص محکوم را در فاصلۀ چند متری توپ می نشاندند وبعد عساکر ویا توپچی ها او را نشانه گرفته وآتش می کردند. این تصور را نیز داشتم که عمال توپچی امیرعبدالرحمان شاید به روی جمعیت انبوه از محکوم ها آتش می کردند. برای پایان دهی به این شاید ها واحتمال ها، یکی از روزها که قرار بود در بارۀ قتل ها واعدام های سیاسی  در افغانستان، سخنرانی داشته باشم، به سوی مرحوم سید قاسم رشتیا مراجعه نمودم که باهم چندی مکاتبه نیز داشتیم. طی نامه یی این موضوع را یادآوری نمودم. اصل نامه و پاسخی را که آن هموطن به زودی نوشت و فرستاد، به دو دلیل می آورم:
-       منبع وسرچشمۀ اطلاع من در روشن شدن این موضوع آن مرحومی بود.
-       با وجود علایق اجتماعی و سیاسی جداگانه، داشتن تعلق به نسلی که با مشغولیت های دارندۀ فاصلۀ بسیار معرفی می شوند وبا وجود برداشت های جداگانه از تاریخ وتاریخنگاری؛ نه من مانعیی  در طرح پرسش خویش می دیدم  ونه آن مرحومی از نوشتن آگاهی خویش دریغ ورزید. این است که به منظور احترام به این فرهنگ نیز یادآوری ویژه نموده و بخش هایی را که در ارتباط با موضوع است می آورم:
"
8/11/97
. . . آقای مهرین.
نامۀ شما را گرفتم. نامۀ قبلی از پشاور نیز رسیده بود. از لطف وعلاقمندی شما تشکر می کنم. امیدوارم اکنون خاطرات من برایتان رسیده باشد. انتظار نظر وبرداشت شما را دارم وبه آن ارج میگذارم .
در باب سوالات اینک معلومات خود را تقدیم میدارم:
 . . .
محکوم را در مقابل دهن توپ به طوریکه پشت او بطرف توپ باشد، ایستاده کرده ، با ریسمان به میلۀ توپ می بستند و توپ را تنها از باروت بدون گلوله پرکرده آتش می دادند. ولی علی احمد خان لویناب که در وقت حبیب الله کلکانی به توپ پرانده شد، پیش از آن که او را قرار فوق به توپ بسته کنند، خم شده دهن توپ را بوسید وگفت شکر می کنم به نامردی نمُــردم. بعدها خانواده اش صرف یک پای(از حصۀ ران تا پنجه) وکوپی سر او را یافته دفن کردند. باقی اجزای بدن او متلاشی شده بود."(3)

حالا که گونۀ دهن توپ پراندن را می شناسیم، نمونه هایی را می آوریم که در برگهای تاریخ دستیاب ما شده است. 
در دهن توپ پراندن دورۀ امیر عبدالرحمان خان
 چنان می یابیم که در دهن توپ نهادن انسان ها را امیرعبدالرحمان خان قهار ومطلق العنان رواج گسترده داده است.

ادامه دارد...

منابع ورویکردها
 -----------------
1-    محمود الحسینی بن ابراهیم الجامی. تاریخ احمدشاهی. ص 555. ناشر حامد یوسف نظری. انتشارات کاوه. آلمان.2002
2-    منبع بالا ص 134
3-    نامۀ سید محمد قاسم رشتیاعنوانی نگارنده.

SONNTAG, 22. MAI 2016

اجلاس چهار جانبه . . . دکتر ثنا نیکپی


دکتر ثنا نیکپی

اجلاس چهار جانبه برای تعیین "نقشه راه" صلح در افغانستان ناقص بوده، صادقانه نیست
                          
                              
رروند صلح دولت افغانستان با طالبان که در آن ایالات متحده امریکا، چین، پاکستان و افغانستان اشتراک دارند، بعد از برگزاری دور اول آن در پاکستان، دور دوم آن همین حالا در کابل ادامه دارد. از آنجاییکه امریکا بر این روند تاثیر و مدیریت بیشتر دارد، من نمی توانم آینده آنرا مثبت و درخشان ببینم. زیرا امریکا، انگلستان و غرب در مجموع تا حال به این فیصله نرسیده اند که در افغانستان صلح و دموکراسی بیاورند.
استدلال :
اول: طالبان هنوز پروژه ی ناتمام برای ایجادگران آنها است. پروژه یی که با مصارف زیاد از جانب غرب به ویژه امریکا و انگیس بوجود آمد و هنوز از طریق کشور های عربی با رژیم های تحت الحمایه غرب(سعودی، قطر، بحرین و امارات متحده عرب) حمایت و تمویل مادی می شوند که منافع هنگفتی برای اردو و استخبارات پاکستان می باشد.
دوم: استخبارات غرب به همکاری آی اس آی پاکستان همین اکنون طالبان را تقویت و حمایت می کنند و آموزش میدهند و نیروهای مقابل آنها را که مردم و حکومت افغانستان باشند تضعیف می کنند. انتقال طالبان به نکات امن توسط طیارات کشور های غربی، جلوگیری و سرکوب نیروهای خود جوش و مردمی که بر ضد طالب و داعش به وجود می آیند، از نمونه های آشکار جانبداری غرب از طالبان و داعش است. قابل یادآوری است که تهدید افراد مسلح زیر امر ظاهر قدر در ولایت ننگرهار از طرف نهاد های امنیتی که زیر کنترول خارجی قرار دارند از مثال های انکار ناپذیر حمایت از طالب و داعش در افغانستان می باشد.          
غرب و پاکستان از پلان شان که استفاده از بنیاد گرایی در سیاست جهانی شان است، صرف نظر نکرده اند. زیرا آنها می خواهند که طالبان با موضع قوی نظامی و سیاسی داخل حکومت افغانستان شوند، سیاست طالبی را دولتی بسازند، تا از این طریق به تقویت و گسترش بنیادگرایی در منطقه ادامه بدهند. در فرجام یک انقلاب اسلامی نوبتی دیگر را در افغانستان به پیروزی برسانند.      
سوم: پاکستان و امریکا همسایه های هم مرز افغانستان مانند تاجکستان، ازبکستان و ترکمنستان را که به صلح افغانستان دلچسپی خاص داشته و از رشد ترورزیم اسیپ پذیر اند، از روند مذاکرات و تلاش های صلح دورمی سازند. تا افغانستان را در انزوا نگهدارند و پلان های خود شان را بالای "رهبران" افغانستان تحمیل کنند که این کار صداقت پاکستان و امریکا را در حل عادلانه مساله افغانستان زیر سوال می برد. اگر امریکا در این مذاکرات واقعا توازن و تعادل را رعایت میکرد، نه تنها خود را در کنار پاکستان کشور حامی طالبان قرار نمیداد، بلکه همسایه های هم مرز افغانستان را که مخالف طالب و ترور اند، نیز در این روند شامل میکرد.  
چهارم: تجربه دپلوماسی نشان میدهد مذاکراتی نتیجة مثبت داشته اند که با آتش بس آغاز شده است. ولی مذاکرات افغانستان کاملا معکوس این اصل است. طالبان در جریان مذاکرات در کابل راکت می پرانند و مکتب را به آتش می کشند و در جلال آباد ترور و انتحار می کنند.     
پنجم: طرف های مذاکره هردو یک طرف است. حکومت افغانستان، حکومت پاکستان و سران دست اول طالبان هر سه در آخرین مرحله نمی توانند از گلم استخبارات غرب پا فرارتر بگذارند. پس این مذاکرات طرف های جدی ندارد. فقط امریکا است که با استفاده از وضعیت افغانستان بیچاره به سیاست جهانی اش رنگ و روغن میدهد و میان کشور های بزرگ منطقه مانند چین ، روسیه، هند و ایران فتنه های می انگیزد. 
ششم: اختلاف بسیار جدی و آشتی ناپذیر میان طرفداران طالبان و "نماینده های" دولت افغانستان که عاملین دروغین نظر مردم افغانستان هستند وجود دارد. مثلا پاکستانی ها به نمایندگی از طالبان شرایط صلح افغانستان را نمی پذیرند، و بر آشتی بدون قید و شرط ایجاد "اعتماد" و طولانی بودن پروسه صلح تاکید می کنند.
هفتم: مذاکرات در مخالفت کامل با اذهان عامه افغانستان به شکل اجباری بالای مردم افغانستان تحمیل می شود. همه شهروندان افغانستان نسبت به سیاست پاکستان بد بین بوده درک کرده اند که پاکستان دشمن صلح و ثبات افغانستان است مردم افغانستان نمی خواهند که با این کشور سر و کار داشته باشند.
نتیجه گیری من از این روند این است که:       
1. 
امریکا هند، روسیه و ایران را از سیاست جهانی و حتی مسایل منطقه یی دور نگهداشته و با پیش کشیدن چین، فضای بی اعتمادی را میان کشور های نیرومند منطقه ایجاد مینماید که با این دلیل امریکا در فکر منافع خود است نه افغانستان.
2. 
اگر این مذاکرات به نتیجه برسد، و طالبان شامل دولت افغانستان شوند و جنگ ختم شود، این صلح هم موقتی خواهد بود. زیرا طالبان استبداد دینی ، قومی و جنسی را آغاز می کنند و با مقاومت مردم روبرو شده و جنگ دوباره آغاز می شود. اگر طالبان حالا به حیث مخالفین عمل میکنند ، در آنوقت به صفت دولت بر ضد مردم عمل خواهند کرد. 
آنها می توانند با استفاده از قانون اساسی کنونی وحشی ترین استبداد دینی را در افغانستان برقرار کنند. این قانون با کانسپت های دورنمایی برای تقویت بنیادگرایی دینی طرح و تصویب شده است که من با نشر ده ها مقاله در صد ها ورق آنرا تشریح کرده ام. طالبان بجای انتحار می توانند مانند عربستان سعودی و مصر به اعدام های جمعی مخالفان دست بزنند و مجازات بریدن دست و پا و سنگسار را به مجازات روزمره ی محاکم تبدیل کنند. 
3. 
شاید هم این مذاکرات تا سقوط دولت افغانستان ادامه پیدا کند. مانند مذاکرات صلح فلسطین و اسراییل پایان ناپذیر باشد. زیرا امریکا در پیشبرد سیاست جهانی اش پیمان شکن ترین کشور دنیا است که اعتبار خود را از دست داده است.
من وقتی به صلح با طالبان باور خواهم داشت که سیاست امریکا مبنی بر تقویت و گسترش بنیادگرایی دینی و استفاده از این ابزار در سیاست جهانی تغییرکند و در تامین صلح افغانستان سیاست دوروی و چند پهلو نداشته باشد.

SONNTAG, 24. APRIL 2016

شجاع وفا: شاهد مرگ غم انگیز بهارم .. . .


            شجاع وفا


Shoja Shefas Profilbild





.................................................................................................................................................................

MONTAG, 11. APRIL 2016

چند کوتاه نوشت از نصیرمهرین



چند کوتاه نوشت از نصیرمهرین

 
 
سالی که پیش رو داریم
        
   خوب است که به کمبودها ونارسایی های خویش نیز بیندیشیم. همزمان با اعتراض وانتقاد وحتا فریاد برآوردن برمقصرین جفاهای عظیم، کجروی ها واشتباهات خود را نیز نشان دهیم.
 خوب است که با نشانی شدن مرز تروریسم، فساد پیشه گی های آمیخته با کارکردمافیایی، جهل، تعصب، برتری جویی های تبهکارانه و بقیه زشتی ها وپلشتی هایی که از آن با دل پر درد سخن گفته شده است، اشتباهات وکمبود های آنانی نیز شناخته شود که هر روز از این بیدادگری می نالند. 
 خوب است که فرهنگ فحش ودشنام، توهین وتحقیر، نقاب مستعار نویسی وتشنج زایی، مطرود ونکوهیده تشخیص شوند وزبان رسای حقیقت گوی وبی هراس در جای آن بنشیند.
 خوب است که دریابیم مردم ما به نیروها ونهادهایی نیازدارند که پیام آور خوبی ها باشند. روند ایجاد این نهادها و شکل گیری نیروها، در هر نظر وگام های کنونی تجلی می یابند.
 - تمرکز قلم ها وقدم ها روی نیاز بالا، در سالی که آغاز شده است، دستاوردی را برای ما به ارمغان می آورد که می توانیم یک سال بعد با افتخار از کارکردهای خویش بنویسم.
                                                           *

سخنی پیرامون مخالفان نو روز    
در ادامۀ روزگار اسفبار و اندوه گستری که اکثریت بزرگ مردم ما دیده اند، روزگاری که دزدان اندک خنده وگاهگاهی نشسته برلبان را نیز ربودند، حالا مشتی از آن دزدان، جسورتر وبی باک تر کمر بسته اند تا این شاد روز دیرینه وپیشینه را از میان بردارند. هنگامی که به ابعاد نیت پیام آوران غمگینی وافسرده گی و دشمنان نو روز می اندیشم، این تصور نیز دست می دهد که شاید یکی از علل دشمنی این قشر طفیلی در این برداشت نهفته باشد، که منفعتی عاید ایشان نمی شود. 
اما پیروزی در این راه نکبت بار نتوانند داشت. روزی را نشانه می گیرند و می خواهند نابود کنند که از دشواری های بسا زمانه ها با سلامتی ره پیموده و داغ ها و تبسم هایش با ما سخن می گویند.
                                                  *

در حاشیۀ فرا رسیدن نوروز    


اینک صدای خوش آهنگ گام های پیر کهنسال نو روز، بازهم نزدیکمان شده است. احساس می کنیم که با لبخند ملیح ، دستان پر گل وبا عطوفت اش را نوازش کنان، بر سر ما می نهد.
احساس ما در برابر چنین پیام آور خوبی ها، جز این نتواند باشد که پیام ها وگام های ستوده اش را بار دیگر بستائیم. دستانش را ببوسیم و خبر آمدن اش را به دوستان مبارکباد بگوئیم .
پیام ها وآرزوهای پیشینیان را که در پیوند با قدم های ستره اش سروده اند، نیز به یاد می آوریم که :
خوش باش و دمی به شادمانی گذران          ".
ویا
نو بهار است در آن کوش که خوش دل باشی         
که بسی گل بدمد، باز وتو در گل باشی          ".
حتا سخنی از مرد خونین دل وشاهد خونریزی های "قتیبه" را داریم، که چنگ برگرفته بود و می سرود که: 
"
ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺪﻭﻩ       
ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺩﻝ 
ﺍﻧﺪﮐﯽ ﺷﺎﺩﯼ ﺑﺎﻳﺪ        
ﮐﻪ ﮔﺎﻩ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ. " 
آری، از این منظر که می نگریم، چرایی برای تجلیل وگرامیداشت نو روز، در کار نیست. جز این که عقل، فکر و سویۀ ذهنی- فرهنگی کسانی از جهالت آمیخته شده باشد. چنین جاهلان را نیز داریم. آنانی که نو روز را با کوله باری از افکار"نا حلال" خویش، "حرام" می نامند. با توجه به چنین ذهنیت جاهلانه است که چشمان مان به سوی واقعیت دردناکی نیز ره می برد که خوشی را از چهره ها دزدیده است.
هنگامی که تن نازنین نو روز را می نگریم و باز به چهرۀ کریه و سیاه جاهلانی می بینیم که حکم اعدام نو روز را در فکر و دردست دارند؛ آرزوی خوش باشی و خوشی طلبی ما با چالشی تأثر بار مواجه می شود.    
تأثرما زمانی فراخ دامن می شود که چهره های قربانیان روزانۀ انسان کشی در نظر ما ظاهر می شوند. کودکان وزنان ومردانی که دیروز شاید به سوی بازار فاریاب رفته بودند که برای نو روز عزیز خویش چیزکی بخرند. اما، انتحاریی که نو روز ستیز نیز است، او را به کام مرگ فرو برده است. به یاد کسانی می افتیم که سخن نو روزی خیام وحافظ برای او، ریختن نمکی بر زخم هایش تلقی می شود. مادران، همسران وکودکانی را به یاد می آوریم که وقتی نوروز فرا می رسد، آن " گم گشتۀ " مظلوم را به یاد می آورند که رفته بود، میوه ونان وجلیبی بیاورد، اما، برنگشت.         
این است که من از سالها به اینسو، در حالی که به دست وچهرۀ نو روز بوسه می زنم، قدم های دلنوار ومعطرش را گرامی می دارم و اشعاری را می خوانم ،اما هنگام مبارکباد آن، نمی توانم برداشتی را پنهان بدارم که ازچنین ناسازگاری حاکی است.
 .

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

سوم ماه ثور سال 1404 خورشیدی (23 آپریل سال 2025 ع.) نوشته ها و اشعاری از: نبیله فانی، نصیرمهرین، کریم بیسد، نعمت حسینی، اسد روستا، و ویس سرور 28 حمل 1404(هفدهم آپریل 2025) نوشته ها و اشعاری از: نصیرمهرین، نبیله فانی، اسد روستا، کریم پیکار پامیر، حمید آریارمن، مختار دریا، غ.فاروق سروش و شاپور راشد

هفتم سرطان 1404- بیست وهشتم جون 2025. نوشته ها واشعاری از: فاطمه سروری، سید احمد بانی، کریم بیسد، نیلوفر ظهوری راعون، عتیق الله نایب خیل، مختار دریا، نبیله فانی، لیلی غـزل، اسد روستا، حمید آریار من، غلام فاروق سروش وبا گزارشی از سال 2012 از واسع بهادری.